فرهنگی

Today163
Powered by CoalaWeb
آشنایی با واقف

وقف عهدی است که انسان با خدای خود میبندد واقف مرحوم حاج غلامرضا کاشانی فرزند حاج محمدعلی متولد 1285 هجری شمسی شهر قوچان   وفات 19 ابانماه 1373 مشهد حرم حضرت امام رضا (ع) صحن جمهوری اسلامی شغل: معدن دار ( معادن نمک خراسان و سهامدار معدن فیروزه ) موارد وقف: سی و پنج دربند مغازه  چهارده... Read More...
متولی موقوفه

مجید کاشانی دارای تجربه مدیریتی  در موسسه خیریه حضرت زهرا از سال 1364 الی 1367 سی سال سهامدار معادن نمک خراسان ( 21% سهم از صد درصد ) و M R K Enterprises سه سال تجربه مدریت درجبل علی دبی  Global Marketing Research هشت سال تجربه مدریت در دبی امارات متحده عربی  Mobily Saudi Arabia پنج سال تجربه مدیریت در عربستان... Read More...
موضوع منافع موقوفه

علمی فرهنگی و درمانی( بیماران نیازمند مبتلا به سرطان ) وقف عهدی است که انسان با خدای خود میبندد از افتخارات است در این موقوفات هیچ گونه اهدایی و صدقه ( نقدی و غیر نقدی ) تا کنون دریافت نکرده ایم و دریافت نخواهیم کرد . از دعای خیر شما بزرگواران و توکل به خداوند ، عواید حاصل از... Read More...
IMAGE
Cisplatin Prices, Coupons & Patient Assistance Programs ...

    Cisplatin has been used as a treatment for cancer since its approval by the US Food and Drug Administration in 1978. And while five other platinum drugs based on the structure of cisplatin have been developed since, it has never been replaced. Platinum drugs are now used in 40% of all chemotherapy treatments. Read More...
خدمات موقوفه

علمی فرهنگی و درمانی( بیماران نیازمند مبتلا به سرطان ) از محل عواید حاصل از فعالیت های اقتصادی موقوفات و موسسه تجاری در هامبورگ المان Nuts for Vip از افتخارات است این موقوفات هیچ گونه اهدایی و صدقه ( نقدی و غیر نقدی ) تا کنون دریافت نکرده ایم و دریافت نخواهیم کرد . از دعای خیر شما... Read More...
انواع سرطان

انواع سرطان بیش از 200 نوع سرطان وجود دارد که بر اساس ارگان یا بافتی که درگیر شده، نامگذاری شده اند. به عنوان مثال، سرطان ریه از سلول های ریه شروع می شود و سرطان مغز از سلول های مغز. دسته بندی کلی سرطان ها شامل موارد زیر می شود: کارسینوما: نوعی از سرطان است که در پوست یا بافت هایی... Read More...
IMAGE
تشخیص سرطان

تشخیص سرطان   تشخیص سرطان ملزم به انجام معاینات جسمی، آزمایش های فیزیکی و بررسی پیشینه وضعیت فیزیکی بیمار در کنار آزمایش های تشخیصی می باشد. اگر تشخیص سرطان به موقع انجام شود، می توان از گسترش بیماری پیشگیری کرد. البته ناگفته نماند هیچ آزمایشی به تنهایی نمی تواند سرطان را به... Read More...
IMAGE
تفاوت سلول های سرطانی و سلول های سالم

تفاوت سلول های سرطانی و سلول های سالم   سلول های سرطانی از جهاتی با سلول های سالم تفاوت دارند که به آنها اجازه می دهند از کنترل خارج شده و تهاجمی شوند. مهم ترین تفاوت سلول های سرطانی و سلول های سالم این است که سلول های سرطانی نسبت به سلول های سالم، کمتر تخصصی هستند. یعنی، در حالی... Read More...
IMAGE
درمان سرطان

درمان سرطان   درمان سرطان بستگی به نوع و مرحله آن دارد. روش های درمانی سرطان به منظور بهبود وضعیت سرطان یا متوقف کردن پیشرفت آن انجام می پذیرد. بسته به وضعیت خاص بیمار، ممکن است یک روش درمانی یا ترکیبی از دو روش به منظور بهبودی وضعیت بیمار انجام شود. اگرچه بیماران ممکن است... Read More...
سرطان چیست

سرطان چیست سرطان یکی از بیماری های شایع است که تا کنون افراد زیادی را سرتاسر جهان درگیر خود نموده است. اینکه سرطان چیست و چگونه بدن فرد را درگیر می کند؟ چه علائم و نشانه هایی دارد؟ آیا مبتلا شدن به سرطان علت خاصی دارد؟ چگونه می توان این بیماری را تشخیص داد؟ و آیا درمانی برای این... Read More...
سوگند نامه بقراط و سوگند نامه پزشکان در جهان و ایران

سوگند نامه بقراط و سوگند نامه پزشکان در جهان و ایران متن سوگندنامه بين المللي پزشکان  هم اكنون كه حرفه پزشكي را براي خود اختيار مي كنم با خود عهد مي بندم كه زندگيم را يكسره وقف خدمت به بشريت نمايم و احترام و تشكرات قلبي خود را به عنوان دين اخلاقي و معنوي به پيشگاه اساتيد محترم... Read More...
زندگینامه پروین اعتصامی

مختصر زندگینامه پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز ۲۵ اسفند سال ۱۲۸۵ شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند خود -که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود- رشد کرد. در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات... Read More...
IMAGE
وقف ، گامى در گسترش علم

مقدمه:يكى از سنّت هاى حسنه اى كه واقفان آگاه وعلم دوست بدان پرداختهاند، وقف بخشى از املاك يا دارائي هاى خود براى گسترش علم بوده است . بدين ترتيب كه غالبآ مكان پر درآمدى را جهت تدوين کتاب واستنساخ نسخه هاى خطى وقف ميكردند تا از در آمد موقوفه اين كتابها تهيه گردند.ظاهرآ انتخاب... Read More...
IMAGE
وقف چيست ؟

  تعريف لغوى وقف : كلمه وقف در زبان فارسی به معنى ايستادن، توقف، حبس كردن، منحصر كردن چيزى، به كسى است .  تعریف وقف در قوانين: ماده 55  ق . م (منظور قانون مدنى) میگويد: وقف عبارت است از اين كه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود، منظور از حبس نمودن عين مال نگاه داشتن عين مال از نقل و... Read More...
IMAGE
جایگاه وقف و امور خیریه در قوانین اساسی ایران و مصر

باسمه تعالی اللهم صلی علی محمد و آل محمد جایگاه وقف و امور خیریه در قوانین اساسی ایران و مصر دو تمدن ایران و مصر از تمدن های بزرگ جهان به شمار می روند. برخورداری از دو ملت ایران و مصر با ورود اسلام و بیان رسالت پیامبر عظیم الشأن به استقبال این آئین الهی رفته و وجود الازهر در مصر... Read More...
وقف در ایران باستان

در کشور ایران ،در دوره های قبل از اسلام شاهد وقف بودیم، به هنگام بازسازی مقبره دانیال نبی، لوحی کشف شد، پادشاه انزمان، وصیت می کند، من اموالی دارم  انرا به صدقاع میبخشم، صداق همان صدقه امروزی است برای نیازمندان . در دوره ساسانيان موقوفات بسيار داشته است علاوه بر ساختمان... Read More...
IMAGE
وقف در سيره‏ي پيامبر و امامان شيعه علیهم السلام

پيشگفتار اسلام به گونه‏اي اساسي و ريشه‏اي تمام نيازهاي جامعه و پيروان خود را بررسي کرده و راه‏حلهايي را ارائه داده که ضامن و در بردارنده‏ي گسترش عدالت و مساوات است.بعضي از اين قوانين عبارتند از: زکات، خمس، صدقه و وقف که به مدد آنها مشکلات اقتصادي جامعه بر طرف مي‏شود و... Read More...

وقف چيست ؟

 

تعريف لغوى وقف :

كلمه وقف در زبان فارسی به معنى ايستادن، توقف، حبس كردن، منحصر كردن چيزى، به كسى است .

 تعریف وقف در قوانين:

ماده 55  ق . م (منظور قانون مدنى) میگويد: وقف عبارت است از اين كه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود، منظور از حبس نمودن عين مال نگاه داشتن عين مال از نقل و انتقال ، و همچنين ، از تصرفاتى كه موجب تلف عين گردد زيرا مقصود از وقف ، انتفاع هميشگى موقوف عليهم ، از مال موقوفه است ، و بدين جهت هم آن را وقف گفته اند . منظور از تسبيل منافع ، واگذارى منافح در راه خداوند، و امور خيريه و اجتماعى میباشد.

بند 7 الحاقى به ماده يك قانون تشکيلات و اختيارات سازمان حج و اوقاف مقرر میدارد:

اثلاث باقيه ، محبوسات ، نذور، صدقات و هر مال ديگرى كه به غير از وقف براى امور عام المنفعه  و خيريه اختصاص يافته در حكم موقوفات عامه است و چنانحه فاقد متولى و متصدى باشد با اذن ولى فقيه تحت اداره و نظارت سازمان اوقاف و امور خيريه قرار خواهد گرفت .

همانطور كه ملاحظه میشود اموالى را میتوان وقف نمود كه با حفظ اصل آن ، امكان بهره بردارى از منافعش وجود داشته باشد. به عنوان مثال ، اقلام مصرف شدنى مانند ميوه يا گندم يا برنج كه با استفاده از آنها عين مصرف میشود، قابل وقف نيست . اما اموالى مانند ظروف، ميز، صندلى، ساختمان ، باغ و زمين قابليت وقف دارند.

  2 -  انواع وقف :

وقف از يك جهت به وقف عام و خاص، تقسيم میشود:

الف) وقف عام : وقف عام وقفى را گويند كه راجع به جهات عامه باشد.

مثل مساجد، مدارس و هرچه از اين قبيل باشد.

وقف عام يا شامل جهت است ، و مصلحت عام را در نظر دارد ، مثل وقف بر مسامد، پل ها و مدارس، و يا شامل عنوان عام است ، مثل فقرا و ايتام . به تعبير ديگر ميتوان گفت وقتى مالك مال منقول قابل دوام يا ملكى را براى كارهاى عمومى و عام المنفعه وقف میکند وقف عام میباشد.

ب) وقف خاص : وقف خاص وقفي است كه اختصاص به افراد معينى به طور تعقب داشته باشد مثل وقف بر اولاد و احفاد . به عنوان مثال ، مالكى مال غير منقول يا مال منقول قابل دوام را وقف میكند تا فرزندان او از منافع مال بهره ببرند كه اين عمل را وقف خاص گویند. از يك جهت ديگر، وقف را به انتفاع و منغعت تقسيم ميكنند. به عنوان

مثال اگر مالكى زمين خود را وقف كرد تا در آن مدرسه بسازند يا خانه خود را جهت احداث حسينيه وقف نمود اين عمل را وقف انتفاع گويند . اما اگر مالكى چند باب مغازه يا باغ يا ساختمان را وقف نمود تادرآمد آن را متولى وصول كند و براى كمك به ايتام يا روضه خوانى يا درمان بيماران هزينه نمايد اين اقدام را وقف منفعت مينامند.

در مقررات اوقاف ، آن دسته از موقوفاتى كه توسط متوليان اداره ميشود غير متصرفى  و موقوفاتى كه ادارات اوقاف به قائم مقامى متولى اداره ميكنند را متصرفى مينامند .

در برخى منابع انوع ديگرى از تقسيم وقف را ذكر ميكنند كه ضرورتى به بيان آنها نيست و تنها بايد بدانيم كه اگر قصد واقف جهات عمومى و عام

المنفعه بود، وقف عام است و اگر براى فرزندان و فرزند زادگان باشد ، وقف خاص تلقى ميشود.

 

 3- وقف در قرآن و سنت:

هر چند در قرآن آيه اى كه بصورت مستقيم با امر وقف مرتبط باشد، وجودندارد، منتهى مواردى از اعمال صالح ، مانند صدقه ، قرض الحسنه ، تعاون،انفاق ، محبت و كمك به همنوعان ذكر شده و به نوعى با روح وقفسازگارى دارد كه به برخى از آنها اشاره ميشود:

1. آياتى كه انسان را به عمل صالح ترغيب و توصيه نموده و ميدانيم وقف كردن نيز نوعى كار خير و عملى خداپسندانه است .

2. آيه هايى كه به تاليف قلوب و جلب محبت ديگران دلالت دارد و چون يكى از مصارف درآمدهاى وقف در جهت تحكيم و تثبيت روح همبستگى و محبت بوده و در عين حال احسانى است عارى از منت ،

و اقدامى است كه در بسيارى از موارد استفاده كننده از منافع وقف، واقف را ملاقات نكرده و چه بسا او را نميشناسد، ولى از نتيجه لطف او بهره مند ميشود هر چند گروهى نيز در اين رابطه به ثروت اندوزى روى مي آورند كه قرآن آنها را هم ، مورد نكوهش قرار ميدهد.

3 -  آياتى كه مردم را به روح تعاون، احسان و برادرى دعوت نموده است مانند آيه شريفه : (تعاونوا على البر و التقوى و لاتعاونوا على الائم و العدوان)

4 -  آياتى كه انسان را به شناخت خويشتن خود دعوت مینمايد تا بدين وسيله ، همواره درباره اعمال پايدار خود انديشه كند و به سوى انفاق بشتابد.

 علاوه بر اين ها آيه ديگرى در قرآن میفرمايد:

المال و البنون زینه الحیوه الدنیا والباقیات الصالحات خير عند ربک ثوابأ و خیر آملأ....

مال و فرزندان آرايش زندگانى جهان اند ولكن ، اعمال صالح كه تا قيامت باقى است . (مانند نماز و تهجد و ذكر خدا و صدقات جارى همچون بناى مسجد و مدرسه و موقوفات و خيرات در راه خدا) نزد پروردگار بسى بهتر و عاقبت آن نيكوتر است .كه بدين ترتيب بايد گفت : وقف مصداق بارز باقيات الصالحات است .

پيامبر اسلام (ص ) میفرمايد، عمل انسان جز از سه راه با مرگش قطع میشود:

 1 -  صدقه جاريه

2 - دانشى كه مورد استفاده قرار گيرد

3 - فرزند شايسته اى كه براى او دعا كند.

 

وقف در قرآن

چکيده

 

قرآن، خلاصه ي کتاب هاي الهي است که خدا بر انبياء و اوليايش فرستاده است. هيچ علم ربّاني و مسأله ي الهي و برنامه ي زندگي و راه معرفت، با اصل و فرع و جزئياتش، در کتابي نيست؛ مگر در قرآن کريم. قرآن کريم سرشار از معارفي بلند و عميق در همه ي مسائلي است که بشر براي پيمودن راه سعادت به آن نياز دارد. مخاطبان قرآن همه ي مردم هستند و مطالب آن براي همه قابل فهم و درک است امّا ظرفيّت انسان ها براي پذيرش معارف و معارف الهي تفاوت دارد؛؛ چنان که وقتي آبي از آسمان سرازير مي شود، درّه ها و رودخانه ها هر کدام به اندازه ي گنجايش خـود، از آن آب در خود جاي مي دهند.«انزل من السّماء ماء فسالت اوديه بقدرها«، (سوره رعد، آيه 17)
انسان موجودي جاوداني است و از فنا و نابودي نفرت دارد. مرگ در حقيقت وسيله ي انتقال به عالم ديگر براي زندگي ابدي است. تاريخ بشر نشان مي دهد که حتّي ناباوران به خدا و دين، خود را موجودي فاني به شمار نمي آورند. از اين رهگذر انسان دوست دارد پس از وي،نامي از او در عالم به يادگار بماند. در فرهنگ اسلامي يکي از بهترين راه هاي زنده نگه داشتن نام انسان، عموم کارهاي خيريه به ويژه وقف در اصطلاح قرآني، باقيات صالحات گفته مي شود، نام برده شده است و مردم به آن دعوت شده اند.
نمي توانيم مبدأ روشني براي تفکّر و عمل خير پيدا کنيم. کار خير هميشه بوده و هميشه هم خواهد بود. اديان آسماني بدون استثناء در اين باره برنامه داشته اند. خداوند بيش از هر موضوعي به اين مسأله بها داده است. آيات قرآن در مورد خيرات، انفاق، صدقات و خدمت به خلق را مطالعه کنيد، ميبينيد چه قدر واضح و پر معنا و مشوق است تا جايي که خداوند عمل انسان هاي خير را به شکر، شکور و شاکر تعبير مي کند. يعني خداوند شکر مي کند از انسان هايي که نعمت هاي خدا را براي مردم هزينه مي کنند.
مادر حضرت مريم قبل از تولد فرزندش، او را وقف معبد مي کند تا در خدمت معبد باشد.
"وقف " سنّت حسنه اي است که از دير باز به اشکال گوناگون در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام نيز آن را در مسيري روشن، منطقي و هدفدار، مترّقي و دقيق مورد استفاده قرار داده است.
آياتي که در قرآن به انفاق احسان و عمل صالح و ايثار و... اشاره شده مي تواند مشوق وقف باشند و از سويي در قرآن در آيات بسياري با کنز مال، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت طغيان، کسب حرام، حب مال راندن مهر آميز يتيم، پرخاش از مسائل، خودبيني و... مبارزه شده که به شکلي مي تواند به مقام و جايگاه وقف در قرآن اشاره داشته باشد.
نعبيـر خـداونـد چـه قـدر لطيـف و زيبا اسـت. خـدا کـه مالـک همـه چيـز است. مالـک همه ي ماسـت. مالـک لحظـات عمر ما و مالـک نفس هاي ماسـت. به ما مي گـويد به من قرض بدهـد آن هم با تعبيراتي که يک سائل مي گـويد. شما به خدا قرض بدهيـد خدا به شما جـزا مي دهد.«من ذالـذي يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له اضعافاً کثيره و الله يقبض و يبسط و اليه ترجعون«؛ (سوره بقره، آيه 245)
دليلش اين است که خدا مي خواهد از طريق ما انسان ها اين همکاري و همدلي اتفاق بيفتد. " وقف " مهم ترين وسيله ي اين راه است و تفاوتي که وقف با صدقات موقّتي دارد، پايدار بودن و ماندگار بودن آن است.
وقف با عنليت به روح قرآن، نه تنها جايز است، بلکه در مواردي و در حالاتي، راجح و مستحب است.
در اين مقاله، سعي شده است که وقف از نظر قرآن مورد بررسي قرار داده شود و با استفاده از کتب تفاسير و ديگر کتب به اين موضوع پرداخته شده و اميدواريم که مورد خوانندگان گرامي واقع شود.
Digeftion:
Quran is abridgement of God’s books that has been sent through messengers.No divinity wisdom, godship problem, and acquaintance are discoverable unless its essential and secondary things, ultimate thule and results be found in Quran.The generous Quran is full of deep public instructions in all aspects that man needs them to reach happiness.the Quran’s second persons are all people and its theme is perceivable for all but capacity of human beings is different to accept these themes; as God says in Quran:Allah sends down water from the sky,and the rivers flow each according to its vastness(Ar-Ra’d Surah 17).
Man is a eternal creature and hates of destruction and mortality.in fact, death is like a bridge to pass human being to afterhere to iternal life.History of human being shows that even unbelievd persons in God and religion believe in being eternal creature.In this way, man likes to have a good memory in others minds after his death.in Islamic cultural , one of the best ways to keep man’s memory in a well way is charitable acts ‘ especially endowment that called “baqiat salehat”in Quran.it means good deeds that will maintain after death and all has been invited to do it.we can’t find a certain origin for good deeds and thoughts.Good deeds has been continually and will be forever.Heavenly religions have been a plan about it without exception.God has emphasized on this issue more than others.If you study Quran’s verses about charities, donation,almous and helping to people ,you will find that how much these verses are meaningful and clear where God interprets deeds of beneficent people as thankful,thank and very grateful.It means that God thanks beneficent people for spending blessing of God for other people.
Vigin Mary’s mother devotes her to temple before Mary’s birth in order to serve the temple. Endowment is a good tradition(Sunnah) that since a long time ago has existed in different forms in the history of mankind. Islam also takes its advantages in a clear, extinguished, advancing and minute direction with certain goals.
It is not found a verse related to endowment and its religious commandments in the great Quran independently and especially. Verses in Quran that indicate to donation, benevolence, pious deed and sacrifice can be an encourager to endowe and moreover, there are many versus in Quran oppose with multiplicity, self-glorificatio,self-conceit and altercation that indicate to endowment in Quran.God who is possessor of everything; our life, our respiration and our moments says in Quran:who is he that will lend Allah a Fair Loan,(by spending in Allah’s way out of what he has bestowed on him) so that he will multiply it for him many times?since it is Allah that restricts or outspreds (the sustenance) and to him you people shall return.(Al-Baqarag 245)
It is because God wants to develop endowment by mankind.Endowment is the most important means in this way and endowment makes different with temporary charities because of its durability and permanence.It has been tried to review the dowment from the point of view Quran and has been used of contemporary books on the Quran and the the other books to protect this document.It is hoped that it will be profitable to all those interested.

 

مقدمه

 

کارهاي خير در حد طبيعي آن به منزله ي بخشي از زندگي هر فرد، در همه ي جوامع به عنوان يک عمل مناسب و سازگار تلقي مي شود. کار هاي خير در همه ي جوامع مورد پسند واقع مي شوند و در دين و زندگي اثرات مثبتي بر افراد مي گذارد؛ اگر افراط و تفريط در آن صورت نگيرد.
يکي از کارهاي خير " وقف " نام دارد، که در تمام اديان آسماني، به خصوص در دين اسلام نامي آشنا است.
مي دانيم که قرآن مجيد اصلي ترين منبع معارف و حقوق اسلامي است و لذا براي دستيابي به اصل و ريشه ي هر اصل، پيش از هر منبع و مأخذي بايد به قرآن مراجعه کنيم.
وقتي واقف درحال حياتش ملکي از املاک خود را وقف کند هم به جامعه خدمت کرده است و هم پس از مرگش سودي به عنوان ثواب و پاداش الهي به او مي رسد؛ «... و الباقيات الصالحات خير عند ربّک ثواباً و مرداً«؛ «... و کارهاي شايسته ي ماندني، نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوش عاقبت تر است.«؛(سوره مريم، آيه 76)
از نظر علمي مي توان گفت که عمل به مقتضاي اصل عام " عدل و انصاف " و توجه به حقوق "ارحام و ارقاب " و لزوم رعايت " اعتدال " و ميانه روي در امور، ايجاب مي کند که وقف تمام اموال، جايز نباشد. آيه ي بلند پايه ي «و الذين اذا انفـقوا سيرفـوا و لم تقيروا و کان بين ذلک قواماً«؛ «و مؤمنين کساني هستند که چون خرج کنند، اسراف نکنند و بخل نورزند و ميان اين دو اعتدال عمل کنند.«؛ (سوره فرقان، آيه 67)، راهنماي خوبي مي تواند باشد.
هر پژوهشي در راستاي رسيدن به اهداف خود قاعدتاً با محدوديت ها و موانعي روبرو است. اين پژوهش نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و با موانعي روبرو بوده است.
وقف مانند انفال و خمس و زکات و جزيه و غنائم از منابع مالي حکومت اسلامي محسوب مي شود و در اسلام داراي ويژگي هايي است؛ و مصداق روشني است از تعاون و همکاري.
وقف عملي است صالح و باقي؛ که بايد مورد پژوهش پژوهشگران قرلر گيرد، تا بتواند بيشتر در جوامع مورد استفاده قرار گيرد.
پژوهش ارائه شده بيشتر از نوع پژوهش هاي ديني، از کتابهاي موجود در کتابخانه ها صورت گرفته است.
به نحوي که مطالب مورد نياز از چندين منبع موجود در کتابخانه ها جمع آوري گشته و در کنار هم قرار گرفته اند و سعي شده بين مطالب هم از نظر دستوري و هم از نظر مفهومي ارتباطي صحيح ايجاد شود.
پزوهشگر در اين پژوهش تا حدّ امکان سعي در تهيه ي کتاب ها داشته، تا بتواند نوشته ي خود را به نحو احسن و جامع و کامل ارائه دهد. و ليکن موضوع خود يعني " وقف در قرآن " را از کتب بسياري مورد بحث قرار مي دهد تا چيزي از قلم نيفتد و ان شاء الله مورد نظر خوانندگان عزيز واقع گردد.

 

معناي لغوي وقف

 

وَقف: مصدر ثلاثي مجرد از باب ضَرَبَ، يَضرِبُ در لغت به معني حبس است. وَقَفش اَلشيءَ:حَبسَهُ. و به همين معناست در اين جملات: وَقَفَ اَلاَرضَ عَلَي المَساکيِنِ يا وَقَفَ اَلاَرضَ لِلمَساکين.
وقفها اي حبسها؛ چون واقف ملک را حبـس مي کند براي مساکـين. و هم چنين در وقف حيـوان و غير آن. (عميد، 1379، ص1100)
در فقـه اسلامـي گاهـي وقـف را به حبس معيـّن مال و صدقه دادن منافع تعبيـر کـرده اند که در اين صورت خالـي از اشکـال نخواهد بـود.
وقف در لغـت به معناي حبس شدن و حبس کردن متوقّـف شدن و متوقّـف کـردن است. چنان چـه در آيه ي «و قفوهم انّهم مسؤول«؛ «آن ها را باز داريد و متوقّف کنيد از اعمالشان مسوول هستند«، به اين معنا به کار رفته. اگر کلمهِ ي وقف با حرف جر «علي»به کار رود، به معناي اطلاع دادن است؛ (قرشي،1354،236ص)، مثل آيه ي «و لو تري اذ وقفوا علي النار فقالوا يا ليتنا نرد«؛ «اي کاش ببيني آن گاه که بر آتش مشرف شدند و مطّلع گشتند و گفتند اي کاش به دنيا بر گردانده مي شديم.«؛ (سوره انعام، آيه ي 27)

 

معناي اصطلاحي وقف

 

وقف در اصطلاح فقهي عبارت است ار اين که شخصي عين مال خود را حبس دائم کند و منافع آن را شرعاًِ و به رايگان در اختيار تأسيسات يا شخص يا اشخاص مخصوص بگذارد.
فقها در بيان مفهوم اصطلاحي وقف که از نظر شرعي کلمه ي وقف چه مفهومي دارد؟ اختلاف نظر دارند؛ منشأ اختلاف آن است که برخي آن را لازم و برخي جايز مي دانند و عدّه اي قصد قربت را شرط تحقّـق وقف مي دانند.ولي عدّه ي ديگري چنين عقيده اي ندارند، و غير اين ها. اين نوع اختلافات موجب شده است که در تعريف آن نيز با تعاريف گوناگون مواجه شويم. (الکبيسي، 1378،ص67)
از فقها، تعاريف فراواني در ارتباط با بيان مفهوم اصطلاحي وقف نقل شده که مهمترين آن ها را در اينجا نقل مي کنيم:
مرحـوم محقـق حلّي در تعريف آن گفته:«الوقـف عقد ثمرته تحبيس الاصل و اطلاق المنـفه«؛ يعني وقـف عقدي است که ثمره ي آن حبس کردن اصل و رها کردن منفعـت است.)، اين تعـريف از روايت «حبـس الـاصل و سبـل الـثـمره»مستفـاد شـده است. (بهـداروند،1385، ص187)
امام خميني (قدس سره) در تعريف وقف فرموده است: «تحبيس العين و تسبيل المنفعه«؛يعني وقف، عبارت از حبس کردن عين و رها کردن منفعت آن است. (خميني،1380،ص62)
يکي از معاصران در تعريف وقف گفته:«وقف صدقه ي جاريه يا حبس کردن عين (عين ملک) و تسبيل، اطلاق و رها کردن منفعت و مباح کردن آن و في سبيل الله قرار دادن آن است. حبس به اين معناست که«ديگر نتوان آن را معامله کرد و در معرض نقل و انتقال قرار داد»و تسبيل يا اطلاق منفعت آن يعني رها کردن منفعت آن، به عبارت ديگر، يعني بهره ي آن را في سبيل الله و صدقه ي جاريه قرار دادن است. (فيض،1370، ص382)
برخي عالمان از جمله مرحوم بجنوردي در تعريف وقف لفظ تسبيل را بهتر از لفظ اطلاق دانسته است؛ زيرا از يک سو در لفظ تسبيل، راه خدا منظور شده که در نتيجه بر اين اساس، لفظ وقف از عبادات خواهد شد و از سوي، اين تعريف با سخن پيامبر (ص) که فرموده: «حبس الاصل و سبل المنفعه»هماهنگي دارد. (سليمي فر،1370، ص12)
در ماده ي 55 قانون مدني در تعريف وقف گفته شده: «وقف عبارت است از اين که مال حبس و منافع آن تسبيل شود. در اين تعريف نيز لفظ تسبيل بر لفظ اطلاق ترجيح داده شده»و همچنين در حديث ديگري در خصوص وقف آمده:«احبس الاصل و سبل الثمره«؛ به همين دليل برخي از فقيهان همچون شيخ طوسي در کتاب نهايه و سلار در کتاب مراسم، وقف را جزء عبادات برشمردند. شهيد اوّل در کتاب دروس، وقف را صدقه ي جاريه معنا کرده. و سلار گفته:«وقف و صدقه يک چيز است.»(دکتر فيض، 1375، ص22)
مرحوم صاحب جواهر هيچ يک از تعاريف مربوط به وقف را تعريف حقيقي ندانسته،زيرا معتقد است که هيچ يک از تعاريف وقف جامع افراد و مانع اغيار نيست. بسياري از فقيهان وقف را عبادت نمي دانند؛گرچه معتقدند که اگر وقف با قصد همراه باشد، ثواب عبادت را نيز خواهد داشت.
همه ي اديان و شرايع براي وقف اهمّيّت قائل شده اند. هزينه ي نگاهداري معابد و آثار مقدّسه ي ديني از منابع موقوفات تأمين شده که نشان دهنده ي اعتقـادات متديّـنان بوده است؛ به همين دليل، در کتاب شرايع، حکم فقهي وقـف بر معبد يهود و نصارا و نيز وقف بر نوشتن تورات و انجيل بيان شده و گفتـه شده که چنان که وقـف به وسيله ي خود يهود و نصارا صورت گـيرد، اشکـال ندارد. (محقق حلي، 1377، ص347)
از آن جا که واقف، اغلب با موقوف عليهم رو به رو نيست، وقف وي صدقه اي شمرده مي شود که از منّت و آزار مبطل صدقه، خالي است؛ بدين سبب باطل نمي شود؛ چون در قرآن مجيد منّت و آزار، باعث بطلاق صدقه دانسته شده؛چنان که خداوند فرموده:«يا ايّها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ والاذي کالّذي ينفق ماله رئاء النّاس و لا يومن بالله و اليوم الاخر فمثله کمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فترکه صلداً لا يقدرون علي شيء مما کسبوا والله لا يهدي القوم الکافرين«؛«اي مومنان! صدقات خود را با منّت گذاشتن و آزار باطل نکنيد همانند کسي که مالش را براي نمايش دادن به مردم انفاق مي کند و به خدا و روز واپسين اعتقاد ندارد. آري، داستان او مثل سنگي است که بر آن خاکي باشد و باران سنگيني بر آن ببارد و آن را همچون سترون و اگذارد. آنان از کار و کردار خويش حاصلي نبرند و خداوند خدا نشناسان را هدايت نمي کند.»(سوره بقره، آيه264)
همه ي مذاهب فقهي اسلام (حنفي، شافعي، مالکي، حنبلي، زيدي و ظاهري) وقف را جايز دانسته اند؛ البته برخي از مذاهب اسلامي، وقف را مشروع ندانسته و آن را منافي اصول اسلامي مي دانند، مگر در خصوص مسجد. اين قول نزد مذاهب اسلامي متروک است. مذاهب فقهي اسلامي به طور کلّي وقف خانه، زمين، باغ، سلاح، قاطر، لباس و قرآن و نظاير اين ها را جايز مي دانند. برخي هم وقف را فقط در اسلحه و اسب و قاطر و الاغ جايز دانسته اند و در غير اين ها جايز نشمرده اند. (سليمي فر، 1370، ص14)
در ماده ي 58 قانون مدني گفته شده: فقط مالي جايز است که با بقاي عين بتوان از آن منتفع شد اعم از اين که منقول باشد يا غير منقول، مشاع باشد يا مفروز.
امام خميني (قدس سره) فرموده است: آن چه وقف مي شود، بايد عين مملوک باشد که مدّتي قابل توجّه باقي بماند، به گونه اي که امکان انتفاع منفعت محلله از آن و نيز امکان قبض آن باشد؛ بنابراين، وقف منافع و ديون و وقف چيزهايي که به ملکيّت در نمي آيند، مثل خمر و خنزير و نيز وقف خوردني ها و ميوه ها صحيح نيست. (خميني،1380،ص69)
يکـي از نويسـندگـان معاصر مي گـويد: «وقـف نه تنها جايـز اسـت، بلـکه در مـوارد و حالاتي راجـح و مستحـب نيز مي باشد و در موقعيّت ويـژه اي براي «حقـن دما»و مبارزه با مـال پرستـي و مـال اندوزي و جهت کـاهش اختـلاف طبقـاتي فاحـش واجـب مـي شود. (ابو سعيد،1375، ص 17)

 

ريشه ي وقف در آيات قرآن

 

قرآن، خلاصه کتاب هاي الهي است که خدا بر انبياء و اؤليايش فرستاده است. هيچ علم ربّاني، مسأله ي الهي، کلمات برهاني و معرفت کشفي نيست، مگر اينه اصل و فرع، مبدأ، غايت، ثمره و مغز آن در فرآن وجود دارد. قرآن کريم سرشار از معارفي بلند و عميق در همه ي مسائلي است که بشر براي پيمودن راه سعادت به آن نياز دارد. مخاطبان فرآن همه ي مردم هستند و مطالـب آن براي همه قابل فهم و درک است امّا ظرفيّت انسان ها براي پذيرش معارف الهي تفاوت دارد.
در قرآن کريم، چهار آيه است که ريشه ي " وقف " در آن، با معاني مختلف به کار برده شده است که اين آيات را با تفاسير مختلف مورد بحث قرار مي دهيم؛ از آن جمله:
1. «و لو تري اذا وقفوا علي النّار فقالوا يا ليتنا نرد و لا نکذب بايات ربّنا و نکون من المؤمنين«؛ «و اگر آنان را ببيني که بر آتش دوزخ توقّف کرده اند پس مي گويند کاش ما را باز مي گرداندند تا ديگر آيات پروردگار مان را تکذيب نمي کرديم و از مؤمنان مي شديم«؛ (سوره انعام، آيه 27)
به عاقبت اصرار آن ها بر کفر اشاره مي کند: در برابر آتش دوزخ چنان هراسناک مي شوند که باز طبق عادت دروغ گويشان فرياد مي کشند اي کاش براي نجات از اين سرنوشت شوم مي توانستيم بلر ديگر به دنيا برگرديم تا آيات پروردگار مان را تکذيب نکنيم و در صفّ مؤمنان قرار گيريم. (پور سيف، 1385، ص 345)
«و لو تري اذا وقفوا علي النّار...«؛ بيان عاقبت انکار و اسرارشان بر کفر و سرانجام اعراضشان از آيات الهي است.
«يا ليتني نرد و لا نکذّب بايات ربّنا...«، بنابرين که قرائت " نکذب " به فتح باء، و " نکون " به فتح نون باشد؛ معناي آيه اين است که: کفّار آرزو مي کنند بار ديگر به دنيا برگشته سلک مؤمنين درآيد، باشد که از عذاب آتش قيامت رهايي يابد. اين آرزويشان نظير همان انکار شرک به خدا و سوگند دروغ خوردنشان از باب ظهور ملکات نفسانيشان مي باشد زيرا کفار همان طور که دروغ، ملکه نفسانيشان بود، آرزوي خيرات و منافعي هم که از آنان فوت شده، مخصوصاً وقتي که فوت آن مستند به اختيار خودشان و قصور تدبير در عملشان باشد خود ملکه ديگري است در نفسشان، همچنان اظهار تأسف و تحسّري هم که درباره ي کوتاهي در امر قيامت مي کنند، ملکه ي ديگري است در نفس آنان.(طباطبائي، 1380، ج7، ص72)
2. «و لو تري اذا وقفوا علي ربّهم قال اليس هذا بالحق قالوا بلي و ربّنا قال فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون«؛ «و اگر ببيني موقعي که آن ها را در برابر پروردگارشان متوقّف کرده اند، مي فرمايد: آيا اين حق نيست؟ گويند: چرا، سوگند به پروردگار مان که حق است؛ مي فرمايد: پس به خاطر کفري که مي ورزيديد عذاب را بچشيد»(سوره انعام، آيه 30)
اين جواب انکار آن هاست: پروردگارشان سؤال مي کند آيا معاد و لقاء الله حق نيست؟ گويند آري، قسم به پروردگار مان که حق است و آن چه انبياء گوشزد مي کردند درست بوده امّا اين اعتراف سودي به حال آن ها ندارد. (پور سيف، 1385، ص 345)
و جمله ي«و لو تري اذ وقفوا»به منزله ي جوابي است از انکار مشرکين در آيه ي قبل، البته به اين بيان که لازمه ي گفتارشان را، به صورت تمنا خاطرنشان پيغمبر گرامي خود سازد، و آن لازمه و تالي فاسد اين است که: به زودي آنچه را که با گفتن «و ما نحن بمبعوثين»انکار مي کردند، تصديق و اعتراف خواهند نمود، و اين در حالي است که در برابر پروردگار خود مي ايستد و آنچه را که انبياء (عليهم السّلام) در دنيا گوشزد شان مي کردند و مي گفتند که بعد از مرگ دو باره زنده خواهيد شد و اينان انکارش مي کردند، به عيان مشاهده مي کنند.
از اينجا معلوم مي شود که جمله ي «اذ وقفوا»تفسير معاد و حشر است، و مؤيد آن اين است که در آيه ي بعد هم که مي فرمايد:«قد خسر الذين کذّبوا بلقاءالله حتّي اذا جاءتهم السّاعه...»از حشر و بعث و قيامتي که در جملات قبلي بود به لقاءالله تعبير کرده و بلافاصله ساعت را ذکر فرموده، تا برساند که منظور از آن همان ساعت " لقاءالله " است. (طباطبائي،1380،ج7، ص77)
3. «و قال الذين کفروا لن لومن بهذا القرآن و لا بالذي بين يديه و لو تري اذا الظالمون مؤقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم الا بعض القول يقول الذين استضعفوا للذين استکبروا لولا انتم لکنّا مؤمنين«، «و کساني که کافر شدند گفتند: نه به اين قرآن و نه به آن که پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد اي کاش ظالمان را هنگامي که در نزد پروردگارشان باز داشت شده اند مي ديدي که چگونه برخي از آنان با برخي ديگر جدل مي کنند؛ آن ها که زير دست بودند به کساني که برتري داشتند، مي گويند: اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم«، (سوره سباء، آيه 31)
مشرکين مي گفتند نه به اين قرآن ايمان داريم و نه به کتب آسماني قبل از آن و اين به آن جهت بود که اصولاً مذهب شرک معتقد به نبوّت نبود. کلمه ي " لن " براي نفي ابدي است و لجاجت آن ها را مي رساند يعني تا ابد ايمان نمي آوريم. نتيجه ي اين شرک به زودي به آن ها مي رسد و چيزي نمي گذرد که در پيشگاه خدا پشيمان مي شوند امّا برايشان سودي ندارد. اين ظالمان که با شرک خويش به خود و ديگران ظلم کرده اند در روز قيامت براي حساب و جزا در پيشگاه پروردگارشان مي ايستند در حالي که با ديگران مجادله مي کنند. نخست پيروان به پيشوايان ضلالت مي گويند اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم زيرا شما ما را مجبور کرديد که کافر و مشرک شويم. (پور سيف، 1385، ص1108)
4. «وقفوهم انّهم مسؤلون«؛ «و آنان را باز داريد که ايشان بازخواست کردني هستند.«، (سوره صافات، آيه 24)
در سر راه جهنّم، ايشان را نگه مي دارند تا بازخواست شوند که چرا از حق و عمل صالح روي گردان شدند؟ (پور سيف، 1385، ص 1153)
در مجمع البيـان مي گويد: وقتي کسي مي گويد " وقفت انا "معنايـش اين است که: من ايسادم، وقتي هم بگويد: " وقف غيري " معنايش اين اسـت که: من فلاني را به ايستادن و توقّف وادار کـردم. خلاصه کلمه ي " وقف " هـم لازم و بـدون مفعـول استفاده مي شـود و هم متعـدّي؛ ولي بعضي از بني تميم وقتي مي خواهند متعدّي استعمالـش کنند، به باب افعالـش برده و مي گويند " اوقفت الـدّابـه "؛ " من حيوان را نگه داشته " و خلاصه در صورت تعدّي از باب افعال استفاده مي کنند، و ثلاثي مجرّد را در مورد تعدّي به کار نمي برند.
و بنا به گفته ي وي معناي جمله ي " وقفوهم " اين مي شود که ايشان را نگه داريد و نگذاريد بروند که بايد بازخواست بشوند. و از سياق استفاده مي شود که اين امر به بازداشت و بازخواست، در سر راه جهنّم صورت مي گيرد. (طباطبائي، 1380، ج17، ص199)

 

نقش وقف از نظر قرآن در تزکيه انسان

 

چنان که در آيـات و روايات متعدّد استفاده مي شود مطلـوب اسلام از توزيـع، مواسـات و ايثـار است. مقصـود از مواسات شرکت دادن ديگران در اموال خويش است، به گونه اي که همه، اعضاي يک خانواده مي باشند و تلاش مي کنند تا نيازهاي يکـديگر را بر طرف کـنند و مقصود از ايثار مقدّم داشتن ديگران بر خويشـتن مي باشد، يعني در مواردي که ديگران را بر خويش مقـدّم بدارند. و اين بالاتر از مواسات است. اسلام در نظـام توزيـع خويـش آن را هـدف عالـي خود قرار داده است. خداونـد در وصف انصار مي فرمايد: «و يؤثـرون علي انفسهم و لو کـان بهم خصاصه«؛ «ديگران را بر خويش مقدّم مي دارند، اگر چه خود مبتلا به فقر باشند.»(سوره حشر، آيه 9)
وقف از اين جهت که عموماً فلسفه ي وجودي آن تلاش براي رفع نياز ديگران است و در حقيقت واقف فقرا و محرومين را در روزي و معاش خود شريک مي کند و قسمتي از اموالي را که خداوند به وي ارزاني داشته است در جهت مصالح آن ها قرار مي دهد بنابرين نقش وقف دراسلام از مهم ترين بحث هاست و در قرآن کريم نيز از اين موضوع به قشنگي ياد کرده است. از طرف ديگر وقف يک نوع صدقه است و صدقات از اموري هستند که باعث " تزکيّه " مي شوند؛چه به صدقات واجب زکات گفته مي شود.زکات در قرآن گاهي به معني طهارت و پاکيزگي پامده است، مانند آيه 9 از سوره شمس: «و قد افلح من زکّها«؛ «نجات يافت ان کس که نفس را پاک کرد.»و نيز در جاي ديگري مي فرمائد: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکّهم بها و صلّ عليهم انّ صلواتک سکن لهم و الله سميع عليم«؛ «اي رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دريافت کن، تا بدان صدقات نفوس آن ها را پاک و پاکيزه سازي، و آن ها را به دعاي خير ياد کن که دعاي خير تئ در حق آنان موجب تسلّي خاطر آن ها مي شود و خدا شنوا و داناست. (سوره توبه، آيه 105). در اين آيه خداوند به پيغمبر (ص) دستور مي دهد براي پاک کردن مؤمنان از آلودگي حب دنيا از آن ها صدقه بگيرد طبيعي است چون انسان علاقمند به اموال خود مي باشد و به آن دلبستگي دارد، لذا گذشتن و دل کندن از مال در راه خدا موجب تزکيّه ي وي خواهد شد.
بنابرين به طور خلاصه مي توان گفت: وقف هم از جهت اين که نوعي مواسات و ايثار در توزيع، استو هم مواسات و ايثار هم موجب سفارش ائمه (ع) و تأکيد آن ها قرار داشته وهم به لحاظ اين که وقف يک نوع صدقه است و صدقات طبق نصّ صريح قرآن باعث تزکيّه و تطهير صدقه دهنده مي شود. (سليمي فر، 1370،ص 181)

 

وقف در روايات

 

در روايات معصومان (ع) به صور گوناگون تشويق به وقف شده؛ از جمله پيامبر (ص) فرموده است:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقه جاريه او علم ينتفع به او ولد صالح يستغفر له؛ وقتي آدم بميرد، پرونده ي ِعمل وي مسدود مي شود، مگر در سه مورد: صدقه جاريه، علمي که از آن نفع برده شود و فرزند صالحي که برايش دعا کند.«؛ (بحار الانوار، ج2، ص22)
همچنين امام صادق (ع) فرموده است:«ليس يتبع الرجع بعد موته من الاجر الاثلا ث خصال: صدقه موقوفه لا تورث او سنّه هدي سنها و کان يعمل بها وعمل بها من بعده او ولد صالح يستغفرله؛ پس از مرگ آدمي پادا شي به دنبال فرد نمي آيد، مگر در سه خصلت: صدقه اي که فرد در زمان حياتش جاري و برقرار ساخته که پس از مرگش تا قيامت جاري و برقرار مي ماند؛ صدقه اي که وقف کرده و به ارث گذاشته نمي شود، و نيز سنّتي که برقرار نموده و در زمان حياتش به آن عمل مي شده و پس از وفاتش به آن عمل مي شود. فرزند صالحي که برايش طلب آمرزش کند.«؛ (همان،ج6، ص293)
همچنين امام صادق فرموده است:«ست خصال ينتفع المؤمن بعد موته؛ ولد صالح يستغفرله و مصحف يقرأمنه و قليب يحفره و غرس يغرسه و صدقه ماء يجريه و سنّه يؤخذ بها بعده؛ شش خصلت است که پس از مرگ مؤمن به مؤمن نفع مي رسد: فرزند صالحي که برايش طلب آمرزش کند و قرآني که از روي آن خوانده مي شود و چاهي که حفر مي کند و درختي که غرس مي کند و صدقه ي آبي که جاري و مستمر مي سازد و سنّت خوبي که پس از آن پيروي شود.«؛ (همان، ج71، ص 257)
چنان که در روايات ياد شده و نظاير آن بر مي آيذ،از وقف به صدقه ي جاريه تعبير شده؛چون استمرار دارد و از همين جاست که گفته شده: از جمله شرايط وقف استمرار و دوام آن است؛ يعني وقف بايد براي هميشه باشد و وقف موقّت درست نيست. (محقق حلي، 1377، ص448)
هر چند که مالکيه، ابدي بودن وقف را شرط صحّت آن ندانسته و گفته اند: «صحيح است که وقف براي مدّت محدودي مثل يک سال معيّن صورت گيرد.پس از اين مدّت، ملک به صاحبش بر مي گردد.»بيش تر فقيهان اماميّه معتقدند که اگر قصد موقّت شود، وقف صحيح نيست؛ ولي اگر مالک قصد حبس کرده باشد، حبس صحيح است و اگر قصد وقف کرده باشد، وقف و حبس هر دو باطل است؛ چه آن که وقف و حبس با هم تفاوت دارند؛ زيرا با وقف، ملک کاملاً از ملکيّت واقف خارج مي شود؛ بدين سبب مالک از تصرّف در آن منع مي شود و آن مال به صورت ارث به ورثه ي واقف منتقل نمي شود، بر خلاف حبس که عين ملک حبس شده بر حبس کننده ي آن باقي است و امکان فروش و انتقال ان از طريق ارث وجود دارد.
با وجود اين برخي از فقيهان اماميّه همچون صاحب عروه با تمسک به حديث «الوقف علي حسب ما يقفه الواقف»وقف موقّت را صحيح دانسته اند. (فيض، 1370، ص382)
لزوم استمرار وقف و دائم بودن آن از ماده 61 قانون مدني نيز استفاده مي شود که در ان گفته شده:«وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمي تواند از آن رجوع کنند يا درآن تغييري بدهد يا از موقوف عليهم کسي را خارج کند يا کسي را داخل در موقوف عليهم کند.
در پاره اي از روايات، هر نوع کار خوبي صدقه دانسته شده؛ چنان که امام صادق (ع) فرموده است:«کل معروف صدقه و اهل المعروف في الدنيا اهل المعروف في الاخره و اهل المنکر في الدنيا اهل المنکر في الاخره«؛ امّا وقتي که صدقه فقط به معناي وقف به کار رود، با قرايني هم چون جاريه و مشابه آن همراه است.
افزون بر اين که معصومان (ع) از طريق گفتار، وقف را تشويق کرده اند، به صورت عملي هم آن را تشويق کرده اند؛ يعني عملاً سنّت وقف را انجام مي دادند؛ چنان که علي (ع) تمام زميني که از تقسيم فيء به وي رسيده بود وقف زوار بيت الحرام و سالکان راه حج کرد و فرمود: «به فروش نمي رسد و ارث کذاشته نمي شود و هر که آن را بفروشد و آن را حبه کند، لعنت خدا و ملائکه و همه ي مردم بر او خواهد بود.«؛ (محمدي ري شهري،ج10، ص 614)
هم چنين پيامبر (ص) زميني را وقف کرد و منافع آن را براي ابن السبيل صدقه قرار داد و تشويق هاي حضرت در خصوص وقف اموال چنان مؤثر واقع شد که در بسياري از مسلمانان پس از جنگ خيبر مي خوماتند اموال خود را وقف کند؛ امآ حضرت اجازه وقف بيش تر از يک سوّم اموالش را به ايشان نداد. هم چنين بعضي از اصحاب رسول خدا، اموالي را وقف کردند و حضرت کار ايشان را تنفيذ و تحسين کرد. (سليمي فر،1370،ص15)

 

جواز و وجوب وقف

 

مي دانيم که قرآن مجيد اصلي ترين منبع معارف و حقوق اسلامي است و لذا براي دستيابي به اصل و ريشه ي هر اصل، پيش از هر منبع و مأخذي بايد به قرآن مراجعه کنيم.
در قرآن مجيد، آيه اي که بر وقف و احکام فقهي آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولي مي توان از باب اولويّت با آيات مربوط به "احسان و انفاق "، " قرض الحسنه "، " تعاون "، " صدقه " به جواز و بلکه رجحان و استحباب وقف استدلال کرد؛ در کتاب ادوار فقه در اين باره آمده: درباره ي عطاياي منجزه مانند وقف و سکني و صدقه و هبه و غير اين ها فاضل چنين افاده کرده است: در قرآن مجيد آياتي مخصوص به اين امور نيست، ليکن آن چه به طور عموم بر فعل خيرات و تحريض آن ها دلالت دارد بر اين امور نيز دليل است، راوندي و معاصران از آن جمله سه آيه را در اين جا آورده اند: (سليمي فر، 1370، ص53)
1. «لن تنالوا البرّ حتّي تنفقوا ممّا تحبون و ما تنفقوا من شيء فان الله به عليم«؛ «شما هرگز به مقام نيکوکاران و خاصان خدا نخواهيد رسيد، مگر آن که از آن چه دوست مي داريد و بسيار محبوب است در راه خدا انفاق کنيد محققاً خدا بر آن آگاه است.«، (سوره آل عمران، آيه 92)
2. «... و ما تقدّموا لانفسکم من خير تجدوه عندالله هو خيراً و اعظم اجراً و استغفرالله انا الله غفور رحيم«؛ «و (بدانيد که) هر عمل نيک که براي آخرت خود پيش فرستيد، پاداش آن را نزد خدا بيابيد، و آن اجر و ثواب آخرت (که بهشت ابد است) از متاع دنيا بسي بهتر و بزرگ تر است، دائم از خدا به دعا آمرزش طلبيد که خدا بسيار آمرزنده است. (سوره مزمّل، آيه20)
3. «ليس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البرّ من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبييّن و آتي المال علي حبه ذوي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب و اقام الصلوه و آتي الزکوه الموفون بعهدهم اذات عاهدوا و الصابرين في الباساء و الضراء و حين الباس اولئک الذين صدقوا و اولئک هم المتقون«؛ «نيکي فقط به اين نيست که صورت خود را به سوي مشرق و مغرب کني؛ بلکه نيکو کار کسي است که به خدا و روز رستار خيز و فرشتگان و کتاب آسمانـي پيامبران ايمان آورده و مال خود را با تمام علاقه اي که به آن دارد، به خويشان و يتيمان و مسکـينان و در راه ماندگان و سائلان و بردگان انفاق مي کتد و نماز را برپا مي دارد و زکتات مي دهد و به عهد خود در وقتي که عهـدي بستند وفـا مي کنند و در برابر محروميّت ها و بيماري ها و در ميدان جنـگ، استقامت به خرج مي دهند. اينـان کساني هستند که راست مي گويند و اينان هستند پرهيزگاران.«، (سوره بقره، آيه177)
علاوه بر اين ها آيه ي 46 از سوره ي کهف که مي فرمايد: «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصّالحات خير عند ربّک ثواباً و خير امـلاً«؛ «مال و فرزندان زينت حيات دنياست و (ليکن) اعمال صالح که تا قيامت باقي است (مانند نماز و تهجّد و ذکر خدا و صدقات جاري چون بناي مسجد و مدرسه و موقوفـات و خيرات در راه خدا) نزد پروردگـار بسي بهتر و عاقبت آن نيکوتر است«. و نيز آيه 76 از سوره مريم «و يريد الله الذين اهتدوا هدي و الباقيات الصّالحات خير عند ربّک ثواباً و خير مرداً.«؛ «و خدا بر هدايت هدايت يافتگان مي افزايد و اعمال صالحي که اجرش نعمت ابدي است نزد پروردکار تو بهتر (از مال و جان فاني دنيا) است هم از جهت ثواب الهي و هم از جهت حسن عاقبت اخروي.«؛ چنان چه به زودي اين آيات مورد بحث قرار مي گيرد.
وقف عملي است که، صالح و باقي و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد و انفاقي است، عاري از منّت و احساني است خالي از اذيّت و به دور از تحقير شخصيّت ديگران و تصدّقي است دائمـي و مستمر و بدون ريا و وامي است بدون اضطراب باز پرداخت و تعديل ثروتي است با رضا و رغبت که از طريق آن، با کنز اموال و تکاثر و بروز اختلافات طبقاتي فاحش، به نحو معقولي مبارزه مي شود و برگ سبزي است که به گور فرستاده مي شود، پرونده ي افراد بشر معمولاًبا مرگ آنان مختومه مي شود ولي پرونده ي واقفان مؤمن هميشه باز است و از ثواب وقف برخوردار مي شوند دوام و بقاي عين موقوفه و جاري شدن عوائد آن در اجتماع، موجب مي شود که نام واقف نيز مخلد شود و واقف به يک نوع " خلود و بقا " دست يابد.
پس مي توان گفـت که وقـف با عنايت روح قـرآن، نه تنهـا جايز است، بلکـه در مـواردي و در حالاتي، راجح و مستحب نيز مي باشد. (ابو سعيد، 1372، ص 18)
برخي از نويسندگان کتب آيات الاحکام از جمله راوندي و معاصر و فاضل مقداد و دکتر محمود شهابي و دکتر خزايلي، آياتي را که به شکلي به وقف اشاره دارند بيان کرده اند؛ از جمله:

 

بهترين خيرات

 

«لکل وجهه هو موليها فاستبقوا الخيرات اينما تکونوا يات بکم الله جميعا«؛ «هر کس را راهي است به سوي حق (يا قبله اي است در دين خود) که بدان راه يابد و به آن قبله روي آورد؛پس بشتابيد به سوي خيرات که هر کجا باشيد، همه ي شما را خداوند به عرصه ي محشر خواهد آورد.«، (سوره بقره،آيه 148)
در خصوص قسمت اوّل در کتب تفاسير نظريّات چندي بيان شده؛ از جمله اين که هر کس مطابق نيّت و انديشه ي خود کار مي کند يا هر امّتي قبله اي دارد يا براي هر طايـفه اي از مسلمانان جهتي است در استقبال کـعبه که به آن جهت توجّه کند و نظاير اين وجوه. (سوره اسراء، آيه 84)
در خصوص جمله ي «فاستبقوا الخيرات»مي توان گفت: برخي از مفسران معتقد اند که خيرات جمع خير بر وزن صعب به معناي چيزي است که انتخاب شده و برتر باشد. اين معنا اعم است از هر عمل صالح و هر قدم خوب و عبادت و طاعتي که سبب پيشرفت و سعادت انسان شود.
در کتاب کافي از امام باقر(ع) روايت شده است:«خيرات به معناي ولايت اهل بيت(ع) است.«؛ (فيض کاشاني،1386،ص182)
زجاج گفته: يعني به قبول آن چه خداوند امر مي کند، بشتابيد. ابن عباس گفته: در انجام اموري که به آن ترغيب مي شويد، بر يکديگر پيشي بگيريد که خداوند، ثواب هر يک از افرادي را که در اين امور بر يکديگر سبقت بگيرند عنايت خواهد کرد. (الطبرسي،1358،109)
در مصحف ابي آمده: يعني پيشي بگيريد به خيرات از قبله و غير آن و پيشي بگيريد به فاضل ترين و نيکوترين جهات که آن قبله است؛ چون شريف ترين جهات جهت کعبه است.
شأن نزول آيه در خصوص قبله است که به سبب آن پس از آن که قبله از بيت المقدس به سوي کعبه تغيري يافت، مشاجره بالا گرفت و يهود اعتراض کردند. آيه در پاسخ به يهود نازل شد و خداوند فرمود: به جاي مشاجره در اين باره به انجام کارهاي خوب شتاب کنيد؛ ولي الخيرات جمع، و اعمّ از عمل صالح و «برّ»است. اين کلمه در حدود 180 بار در قرآن استعمال شده. از مجموع آياتي که واژه ي خير در آن ها به کار رفته، استفاده مي شود که هر چه انسان را به خداوند تعالي نزديک سازد و در دنيا و آخرت براي انسان صالح باشد، خير است، و چنان که از سنّت شريفه ظاهر مي شود، جامع بين خيرات، رضاي خداوند است.
با توجه به اينکه الخيرات، جمع محلا به الف و لام است و از سويي جمع محلابه الف و لام، افاده ي عموم مي کند، کلمه ي الخيرات شامل همه ي خوبي ها از واجبات و مستحبات مي شود و امر" استبقوا " ارشادي است، نه مولوي؛ يعني به حکم عقل بر انسان لازم است که هر قدر مي تواند به سوي خيرات بشتابد.
از آن جا که کلمه ي الخيرات جمع است و معناي جمع مي دهد، هر نوع کار خوبي را شامل مي شود.
بديهي است که با توجّه به تشويق روايات به سنّتِ وقـف و با توجّه به انجام وقـف به وسيله ي معصومان (ع)، وقـف مي تواند که يکي از مصاديق وقـف باشد. به همين سبب است که آقاي دکتر خزايلي در کتاب احکام القرآن ضمن بيان اين آيه گفته: «ابن آيه ارشاد مي فرمايد که بايد نظر و نيّات واقفان پيوسته مورد نظر باشد و با مال وقف چنان عمل کنند که اگر واقف خود زنده مي بود، همان گونه عمل مي کرد و در مصارفي که زمانه، مقتضي آن بود، مصروف مي داشت؛ از اين جهت بايد منافع وقف بر حسب نيّت واقف شود و اگر مصرف آن ممتنع يا متعذر باشد، بايد مصرفي براي آن تعيين کنند که هر چه بيشتر با نيّت و مقصود واقف سازگار باشد.»
با توجّه به اين که برخي از مفسران در تفسير قسمت اوّل آيه ي «لکل وجهه هو موّليها»گفته اند: در برخي روايات به نيّت، تفسير شده؛ يعني هر کس مطابق نيّت و انديشه ي خود کار مي کند؛ چنان که در خبر وارد شده که «انّما الاعمال بالنّيّات«، (سوره آل عمران، آيه 92)؛ به نظر مي رسد برداشت حکم فقهي ياد شده با توجّه به اين تفسير باشد.؛(خزايلي، 1379، ص136)
وقف يکي از مصاديق بر
«تنالوا البرّ حتي تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شيء فان الله به عليم«؛ «هرگز بر نيکوکاري يا مقام عالي نخواهيد رسيد، مگر آن که قسمتي از آن چه را دوست مي داريد انفاق کنيد و هر آن چه ببخشيد، خداوند از آن آگاه است.«؛ (آل عمران،آيه92)
زمخشري گفته:گذشتگان هر چيز را که دوست مي داشتند، خاص خداوند مي کردند و در راه او مي بخشيدند.
مفسران در تفسير معناي کلمه ي «برّ»نظريّات گوناگوني بيان کرده اند؛ از جمله برخي گفته اند: تفاوت «برّ»و احسان آن است که احسان، اعمّ از احسان مالي و جاه و غير آن ها ست؛ ولي «برّ»اعطاي چيزي است به غير از مال و جاه و مقام، و چنان چه الف و لام جنس بر سر کلمه ي «برّ»در بيايد، شامل همه ي مثوبات دنيايي و آخرتي مي شود.
در قاموس قرآن و مفردات راغب گفته شده: معناي اصلي کلمه ي «برّ»به فتح باء، خشکي است و چون خشکي نوعاً توأم با وسعت است، به نيکي هاي وسيع «برّ»به کسر باء و به بسيار نيکي کننده، «برّ»به فتح باء گفته مي شود و جميع اين کلمه، ابرار و برره است و«برّ»به کسر باء به معناي نيکي و خوبي است؛ هر چند که در برخي از آيات به معناي همبستگي و پيوستن و فرمانبرداري و اطاعت کردن و نيز تقوا و پرهيزگاري نيز به کار رفته است. (قرشي، 1354، ص180)
ابن عباس و مجاهد گفته اند: منظور از «برّ»بهشت است. مقاتل و عطا آن را به معناي طاقت و تقوا دانسته اند.
حسن بصري گفته: يعني از صالحان و اتقيا نخواهيد بود. برخي مفسران منظور از آن را پاداش نيک گرفته اند و برخي گفته اند: «برّ»معناي گسترده اي دارد که شامل همه ي نيکي ها اعمّ از ايمان و اعمال مي شود.
برخي مفسران گفته اند: منظور از «برّ»زکات واجب و واجبات مالي ديگر است.
حسن بصري گفته: معناي «برّ»عـام است براي همه ي صدقات اندک و بسيـار تا اگر خرمـايي دهـد، در اين آيـه داخـل باشـد. (ابوالفتح رازي،1383، ص 491)
تفاوت «برّ»و «خير»چنين مي شود: «برّ»نفعي است که به غير برساني اگر به قصد نفع اين کار را انجام دهي؛ ولي «خير»به هر حال خير است و نفع هر چند که سهواً انجام شود. ضد «برّ»عقوق، و ضد «خير»شر است.
ابن عباس گفته: منظور از «برّ»همه ي چيزهايي است که انسان از اموال خود در راه خيرات انفاق مي کند. برخي مفسران معتقدند که «برّ»هر کاري است که خير باشد؛ خواه فعل قلبي باشد، مثل اعتقاد حق و نيّت پاکيزه، يا فعل اعضا و جوارح باشد، مثل عبادت کردن براي خدا و انفاق در راه خدا؛ چنان که آيه ي 177 سوره ي بقره «ليس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق...»هر دو را در بر دارد؛ از همين روي نظر کساني که گفته اند: «برّ»به معناي انفاق از آن چه دوست مي داريد است، مردود و غير قابل قبول است. (طباطبايي، 1380، ص 344)
با توجّه به معناي اخيري که براي«برّ»بيان شد، بديهي است که وقف مي تواند يکي از مصاديق«برّ»باشد؛ به ويژه با توجّه به اين که در تفسير آيه به مواردي اشاره شده که افرادي مالشان را انفاق يا وقف کرده اند و احياناً تشويق شده اند؛ از جمله گفته شده که شخصي به نام ابوطلحه انصاري در مدينه نخلستان و باغي زيبا و مصفا داشته که همه در مدينه از آن سخن مي گفتند و در آن،چشمه ي آب صافي بوده و هر وقت پيامبر (ص) به آن باغ مي رفتند، از آن آب ميل مي فرمودند و وضو مي گرفتند. پس از نزول آيه ي شريفه ي ياد شده، ابوطلحه خدمت پيامبر آمد و عرض کرد: مي دانيد که محبوب ترين اموال من در همين باغ است و مي خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخيره اي براي آخرتم باشد. پيامبر فرمودند:«بخ بخ ذلک مال رابح؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو! اين ثروتي است که براي تو سودمند خواهد بود«؛ سپس فرمودند:«من صلاح مي دانم که آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهي.»ابوطلحه دستور پيامبر را عمل، و آن را ميان بستگان خود تقسيم کرد. (مکارم شيرازي،1380،ج3، ص3و4)
در تفسير ابو الفتوح رازي در پايان ماجراي ياد شده گفته شده: پيامبر (ص) فرمودند: اين که گفتي شنيدم و مصلحت در آن دانم که بر خويشان خود وقف کني. گفت يا رسول الله آن چنان که بايد کردن مي فرمايي. رسول برايشان وقف کرد.
همچنين گفته شده: زبيده، همسر هارون الرشيد، قرآني بسيار گران قيمت داشت که آن را با زر و زيور و جواهرات تزيين کرده بود و علاقه ي بسياري به آن داشت. يک روز هنگامي که از همان قرآن تلاوت مي کرد، به آيه ي«لن تنالو البر حتي تنفقوا مما تحبون»رسيد. با خواندن آيه در فکر فرو رفت و با خود گفت: هيچ چيز مثل اين قرآن نزد من محبوب نيست و بايد آن را در راه خدا انفاق کنم و کسي را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزيينات و جواهرات آن را بفروخت و بهاي آن را در بيابان هاي حجاز براي تهيّه ي آب مورد نياز باده نشينان مصرف کرد که مي گويند امروز هم بقاياي آن چاه ها وجود دارد و به نام وي ناميده مي شود. (مکارم شيرازي،1380،ج3، ص3و 4)
همچنين گفته شده: وقتي اين آيه نازل شد، برخي از اصحاب پيامبر (ص) عزيزترين ملک و مال خود را به پيامبر تقديم و به ارشاد ايشان در وجه مطلوب صدقه و انفاق کردند.
با توجّه به وسعت معناي«برّ»که شامل هر کار خوبي اعمّ از قلبي و غير قلبي و با توجّه به اين که وقف مي تواند يکي از مصاديق «برّ»باشد، دکتر خزايلي در ذيل آيه ي ياد شده گفته:«اين آيه بر آن دلالت دارد که همه ي صدقات و مِن جمله موقوفات، بايد از اموالي باشد که مورد رغبت و علاقه ي صاحب آن باشد.»(خزايلي،1379،ص136)

 

قصد قربت

 

3.«ليس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البرّ من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبييّن و آتي المال علي حبه ذوي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب و اقام الصلوه و آتي الزکوه الموفون بعهدهم اذات عاهدوا و الصابرين في الباساء و الضراء و حين الباس اولئک الذين صدقوا و اولئک هم المتقون«؛ «نيکي فقط به اين نيست که صورت خود را به سوي مشرق و مغرب کني؛ بلکه نيکو کار کسي است که به خدا و روز رستار خيز و فرشتگان و کتاب آسماني پيامبران ايمان آورده و مال خود را با تمام علاقه اي که به آن دارد، به خويشان و يتيمان ومسکينان و در راه ماندگان وسا ئلان و بردگان انفاق مي کتد و نماز را برپا مي دارد و زکات مي دهد و به عهد خود در وقتي که عهدي بستند وفا مي کنند و در برابر محروميّت ها و بيماري ها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مي دهند. اينان کساني هستند که راست مي گويند و اينان هستند پرهيزگاران.»
اين آيه پس از تغيير قبله از بيت المقدس به سوي مسجد الحرام در پاسخ اعتراض يهود و نصارا به اين تغيير قبله نازل شد؛ چه آن که نصارا به سوي مشرق، و يهود به سوي مغرب عبادات خود را انجام مي دادند و کعبه که قبله ي مسلمانان قرار داده شد ميان آن دو قرار داشت.
اين آيه از حيث جامعيّت صفات نيکو کاران، مهم است و به تمام اصول اعتقادي و عبادي و اجتماعي اشاره کرده؛ جون به شش موضوع اساسي، يعني ايمان، انفاق، نماز، زکات، وفاداري به عهد و صبر و بردباري اشاره دارد. (مکارم شيرازي، 1380، ص177)
همان گونه که پيش تر اشاره شد، در آيه «برّ»به همه ي خوبي ها اعمّ از فعل قلبي، مثل نيّت پاکيزه، يا فعل اعضا و جوارح، مثل ا نفاق کردن در راه خدا و عبادت کردن دلادت دارد و چنان که پيش تر نيز اشاره شد، با توجّه به مطلوبيّت وقف، وقف نيز مي تواند يکي از مصاديق«برّ»باشد و از همين روي، اقاي دکتر خزايلي، ذيل اين آيه گفته:«برخي از فقها ضمير در " علي حبّه"را راجع به خدا دا نسته اند و از اين جهت، قصد قربت را شرط صحت وقف گرفته اند.»
در اين که آيا قصد قربت در وقف شرط است يا نه، بين فقيهان اختلاف نظر وجود دارد. اگر قصد قربت در وقف شرط باشد، وقف از مستحبات و عبادات خواهد بود؛ براي مثال، مرحوم بجنوردي گفته:«چون ماهيّت وقف، ماهيّت صدقه اي است، لذا به احتياط وجوبي بر اشتراط قصد قربت در وقف معتقد هستم.»و در مقابل شهيد ثاني گفته: قصد قربت شرط نيست؛ چون دليلي بر شرطيّت آن نداريم؛ ولي اگر واقف بخواهد ثواب ببرد، بايد قصد قربت کند.
همچـنين مرحـوم فاضل مقـداد ضمن اين کـه اين آيـه و آيه ي قبـل را در شمـار آيـات مربـوط به وقـف ياد کرده، در عبارت " علي حبّه" گفته:«عـلي حبـّه اي علي حب الله و قيـل حب الايتـاء او حـبّ المـال و الاول اوجـه لتضمـنه الکل و لـدلالته علي الـقرابه و الاخـلاص«؛ يعني درباره ي مرجع ضمير در " علي حبّه " سه احتمال داده، و بهترين آن را برگـشت ضميـر به نام شريف الله دانسته اند؛ چون که همه ي معاني را در بر دارد و از اين گذشته بر قربت و اخلاص دلالت مي کند. (خزايلي،1379، ص 127)

 

باقيات صالحات

 

«المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثواباً و خير املاً«؛ «اموال و پسران، تجمّل زندگي دنيوي است و کارهاي ماندگار شايسته نزد پروردگارت خوش پاداش تر و اميد بخش تر است.»(سوره کهف،آيه 46)
در خصوص معنا و مفهوم " الباقيات الصالحات" وجوه چندي بيان شده؛ از جمله عبدالله عباس و عکرمه و مجاهد گفته اند:«به معناي سبحان الله و الحمدالله و لا اله اله الله و الله اکبر است. چون بنده اين را گويد، گناهانش بريزد مثل ريختن برگ از درخت.»روايات فراواني در همين باره از پيامبر نقل شده است.
عدّه اي آن را صلوات بر محمد و آلش دانسته اند. برخي هم آن را به معناي روزه، حج، عتق، جهاد و صله ي رحم گرفته اند. عطيه آن را به معناي سخن نيکو دانسته و حسن بصري گفته: به معناي نيّات است که به وسيله ي آن، اعمال پذيرفته مي شود. و قتاده معتقد است که" الباقيات الصالحات" هر طاعتي است که براي خدا انجام شود.
امام باقر (ع)آن را به معناي قيام الليل لصلوه الليل دانسته اند.
برخي گفته اند: منظور از " الباقيات الصالحات " دختران صالح هستند؛ به دليل" هن ستر من النار" که سبب نجات والدين باشند. ابن مسعود و سعيد بن جبير گفته اند که به معناي نمازهاي پنجگانه است و در همين خصوص از امام صادق (ع) نيز روايتي نقل شده.
در کتاب ابن عقده گفته شده که امام صادق (ع) به حصين بن عبد الرحمان فرمودند:«لا تستصغر مودّتنا فانّها من الباقيات الصّالحات«؛««يعني اي حصين! دوستي ما را کوچک منشمار؛ زيرا از باقيات صالحات است.«
امام قشيري گفته:«باقيات صالحات آن عمل است که مشوب به طمع و غرض نباشد؛ بلکه خالصانه لوجه الله باشد.«
بهترين تفسير باقيات صالحات آن است که نظريّات گوناگون بيان شده درباره ي آن را مصاديق آن بدانيم و بگوييم باقيات صالحات به معناي اعمال صالح است چون اعمال انسان نزد خداوند براي انسان محفوظ است. چنان چه عمل انسان صالح باشد، باقيات صالحات خواهد بود و اين گونه اعمال نزد خداوند ثواب بهتري دارند؛ چون خداوند تعالي به آنان که آن ها را انجام مي دهند، جزاي خير مي دهد. (طباطبايي، 1380، ج 12، ص 442)
مي توان گفت: همه ي کارها و اعمالي که خدا و رسول (ص) آن را نيک بدانند، مشمول باقيات صالحات است. گفتار و عباداتي که چنين باشند نيز از باقيات صالحات به شمار مي روند يا اين که باقيات صالحات، يعني ارزش هاي پايدار و شايسته نزد خداوند.
چنان چه الباقات الصالحات را به معناي اعمال صالح يا مطلق کارهاي نيک بدانيم، وقف نيز يکي از مصاديق آن خواهد بود؛ چه آن که تشويق گفتاري و عملي معصومان (ع) درباره ي وقف، نشان مي دهدکه وقف از مصاديق عمل صالح است، به ويژه با توجّه به اين که در پاره اي از روايات، وسيله ي نجات انسان در قيامت دانسته شده. (مکارم شيرازي،1380، ص 445)
از همين روي است که خزايـلي درباره ي اين واژه گفته:«مراد از باقيات صالـحات که در نزد پروردگار از جهت عمل و ثواب نيکوتر است، وقف تواند بود که صدقه ي باقيه است.»
مشابه آيه ي ياد شده، آيه ي 76 سوره ي مريم است که خداوند در آن فرموده:«و يزيد الله الذين اهتدوا هدي و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثواباً و خير مرداً«؛ «و خدا بر هدايت هدايت يافتگان مي افزايد و اعمال صالحي که اجرش نعمت ابدي است، نزد پروردگار تو بهتر است هم از جهت ثواب الهي و هم از جهت حسن عاقبت آخرتي.«
بنابر حديثي که کليني (ج 2، ص 506) و ديگران از پبامبر صلّي اللّه عليه وآله وسلّم نقل کرده اند، شخص مخاطب آن حضرت، پس از شنيدن آثار اخروي اذکار تسبيح و تحميد و تهليل و تکبير و اينکه آنها مصداق " الباقيات الصّالحات " اند، باغي را که در دست احداث داشت در راه خدا و براي مستمندان وقف کرد؛ با اين همه، از صورت واقعه برنمي آيد که رسول خدا صلّي اللّه عليه وآله وسلّم اين اقدام او را از " الباقيات الصّالحات " شمرده باشند. منشأ اين دلالت عرفي را مي توان احاديث فراواني دانست که درباره ي اهميّت صدقه ي جاريه (وقف و امثال آن) روايت شده است. بر طبق اين حديث، يکي از مواردي که پس از مرگ سبب استمرار کسب ثواب و اجر مي شود وقف است. بنابر اين، به لحاظ همين استمرار کسب مي توان آن را حتّي بعد از مرگ نيز " باقي " (باقيات صالحات) دانست. (خزايلي، 1379، ص 137)

 

بهترين قرض به خدا

 

«و اقرضوا الله قرضاً حسناً و ما تقدموا لانفسکم من خير تجدوه عند الله هو خيراً و اعظم اجراً«؛ «در راه خدا قرض الحسنه بدهيد و هر آن چه از کارهاي خير که براي خود پيش انديشي کنيد، آن را بهتر و بزرگ تر نزد خداوند خواهيد يافت.»(سوره مزمّل،20)
در اين آيه، هم از کلمه ي " خير"مي توان بر مدّعا استدلال کرد و هم مي توان ياري گرفت؛ زيرا همان گونه که پيش تر اشاره شد، خير به معناي هر کار خوبي است، چنان چه مرحوم علامه طباطبايي در تأکيد اين مدّعا گفته:«عبارت" من خير" بيان " ما" است و مقصود از خير، مطلق است اعمّ از واجب و مستحب.»(طباطبايي، 1380، ج20، ص 442)
در مورد" قرضاًًحسناً " مي توان گفت در تفسير اين کلمه، موارد چندي بيان شده؛ از جمله برخي گفته اند: اقرضوا الله قرضاً حسناً، يعني اموال خود را انفاق کنيد، انفاق نيکو که موافق رضاي خدا باشد. در اين صورت، اين جمله امر به ساير خيرات و يافتن جزاي بسيار در آن از سوي خداوند است. بعضي معتقدند که مقصود، انفاق از پاکيزه ترين مال بر اهل استحقاق و مراعات نيّت و طلب رضاي خداوند است.
برخي گفته اند: منظور از " قرضاً حسناً " هر کار خيري است که متعلّق به نفس و مال باشد؛ به همين روي از رسول خدا روايت شده است:«در اموال حقي است غير از زکات مقرر که به وجه احسن بايد اخراج شود از مال طيّب و پاکيزه.»و برخي معتقد هستند که منظور از" قرض الحسنه "، همان انفاق هاي مستحبي است و اين بزرگوارانه ترين تعبيري است که در اين زمينه تصوّر مي شود؛ چرا که مالک تمام ملک ها از کسي که مطلقاً چيزي ندارد، قرض مي طلبد تا از اين طريق وي را به انفاق و ايثار و کسب فضيلت اين عمل خير تشويق کند.
چنان چه منظور از " قرضاً حسناً" هر کار خيري باشد، وقف مي تواند يکي از مصاديق آن باشد؛ چنان که از مصاديق خير نيز مي تواند به شمار رود؛به همين دليل در برخي از کتب آيات الاحکام، اين آيه در شمار آيات مربوط به وقف ذکر شده.
مرحوم فاضل مقداد هر چند که اين آيه را در شمار آيات مربوط به وقف ذکر نکرده، گفته که اطلاق قرض استعاره از اعمال صالحه است.
افزون بر آيه ي ياد شده، آيات ديگري که درباره ي قرض هستند، با همان استدلال مي توانند درباره ي وقف نيز باشند؛ از جمله «من ذالذي يقرض الله قرضاً حسناً«؛ (البقره، 245و الحديد، 11)، «ان تقرضوا الله قرضاً حسناً يضاعفه لکم«؛ (التغابن، 17)، «ان المصدقين و المصدقات و اقرضوا الله قرضاً«؛ (الحديد، 18). (مکارم شيرازي،1380، ج 27، ص146)

 

زيباترين بخشش

 

«فامّا من اعطي و اتّقي و صدق بالحسني فسنيسره بالحسني«؛ «پس امّا آن کس که بخشيد و پرهيزگار بود و نيکوتر را تصديق کرد، او را براي کار خير آماده مي سازيم و توفيق مي بخشيم.»(سوره ليل، آيه7)
در اين آيه از عطا و بخشش سخن به ميان آمده بدون اين که به مورد بخشش اشاره شود؛ چون اصل، بخشندگي و بخشش است هر چه که مي خواهد باشد؛ خواه مالي و خواه آبرويي و خواه بدني باشد. (مکارم شيرازي، 1380، ج27، ص73)
برخي گفته اند: " اعطي " به عبادات مالي، و " اتقي " به ساير عبادات و انجام واجبات و ترک محرمات اشاره دارد؛ امّا بهتر آن است که بگوييم: منظور از " اعطي " همان انفاق در راه خدا و کمک به نيازمندان و تقوا اشاره است به اين که هنگام انفاق و بخشش و تهيّه ي اموال از طريق مشروع و انفاق آن منّت و آزاري در کار نباشد
مرحوم علامه ي طباطبايي در اين باره گفته:«با توجّه به اين که آيات پس از اين آيه بخل را نکوهش مي کنند، منظور ار " اعطي " بخشش مال است براي رضاي خدا و " اتقي " نشان مي دهد که انفاق بايد در راه تقواي ديني باشد.«؛(طباطبايي،1380،ص302)
با توجّه به آن که گفته شد، بهترين معنا همان است که در تفسيرمجمع البيان از امام باقر (ع) در اين باره نقل شده که فرموده است:«اعطي مما آتاه الله»يعني از آن چه که خداوند داده، بدهد و ببخشد. از سويي، لفظ " عطاء " به معناي مطلق دادن است که بخشيدن را شامل مي شود؛ بنابرين، هر کـه حقوق واجب اموالـش را بپردازد و هر که مالي در راه خير بدهـد و کسي که براي خداوند گامي بردارد يا سخني بگويد و از مقـام و آبـرو يا دانش و هنرش به نفـع بندگان خدا استفـاده کند، عموماً مشمول اين آيه و داخل در" من اعطي " است.
اين که مفعول اعطي ذکر نشده؛ يعني آن چه که بخشش مي شود بيان نشده به منظور گسترش مفهوم اعطي است که موارد بسياري را شامل شود؛ بدين جهت در معاني و بيان گفته شده: يکي از انگيزه هاي حذف" مفعول به " تعليم گسترش مفهوم است.
بر اين اساس، بديهي است يکي از عناويني که مي تواند تحت واژه اعطي قرار بگيرد، وقف است؛چون وقف هم يک نوع اعطا و بخشش مال در راه خدا ست و از همين روي در کتاب ميزان الحکمه در مبحث وقف، آيه ي مزبور راجع به وقف دانسته شده و از طريق روايات به تفسير آن اقدام شده. (خزايلي،1379،ص138)

 

وقف و مساجد

 

افزون بر آيات گذشته در کتاب احکام القران به آيه 18 سوره ي توبه اشاره شده که خداوند در آن فرموده: «انّما مساجد الله من آمن بالله و اليوم الخر«؛ «مساجد الهي را فقط کساني آباد مي کنند که به خدا وند و روز قيامت ايمان آورده اند.»اين آيه به تعمير مساجد و گذاشن وقف براي آن ها اشاره دارد. بعضي از سياق آيات قبل و بعد اين آيه استفاده کرده اند که منظور از آيه کريمه آن است که مساجدالله را مؤمنان به خدا و روز رستاخيز آبادان نگاه مي دارند؛ يعني مساجد اسلامي بيشتر از ابنيه و تجهيزات به خود کساني با ايمان نيازمند است. همان گونه که در روايات آمده که خداوند به دليل وجود آباد کنندگان مساجد کيفر و مجازات گناهکاران را به تأخير مي اندازد، چنان که امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله اذا اراد ان يصيب اهل الارض بعذاب قال: لولا الذين يتحاببون في و يعمرون مساجدي و يستغفرون بالاسحار لا نزلت عذابي«؛ «خداوند تعالي هرگاه بخواهد اهل زمين را (به سبب اعمال بدشان) کيفر دهد، مي فرمايد: اگر آنان که براي من با يکديگر دوستي و محبّت مي ورزند و مساجدم را آباد مي کنند، نبودند عذاب خود را بر ايشان (گناهکاران) نازل مي کردم.«
همچنين پيامبر (ص) فرموده است: «من اسراج في مسجد سراجاً لم تزل الملائکه و حمله العرش يستغفرون له مادام في ذلک المسجد ضوئه»کسي که چراغي در مسجدي برافروزد، فرشتگان و حاملان عرش الهي مادام که نور آن چراغ در مسجد مي تابد، برايش استغفار مي کنند.. (مکارم شيرازي، 1380، ج 7، ص318)
مرحوم فاضل مقداد در خصوص احکام مربوط به مساجد به هفت آيه اشاره کرده است. (مکارم شيرازي، 1380، ج7، ص318)

 

وقف و عمل صالح

 

«وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات«؛ «ما ايشان را پيشواياني قرارداديم که به امر ما هدايت مي کنند و به ايشان نيکي ها را وحي کرديم.«
بعضي از مفسران خيرات را به معناي شرايع نبوّت گرفته اند. ولي بيشتر آنان، الخيرات را به معناي اعمال صالحه گرفته اند. (شاه عبدالعظيمي،1380،ج8، ص 416)
با توجّه به اين که کلمه ي الخيرات جمع محلا به الف و لام است، بديهي است که هر نوع عمل صالحي را شامل مي شود. (کاشاني،1346،ج6، ص89)
و هر چند که پس ازاين قسمت آيه، به مواردي چون زکات و نماز اشاره شده، از باب بيان بهترين مصداق خير است نه اين که فقط نماز و زکات را شامل شود و ديگر خوبي ها را در بر نگيرد از اين روي، همان گونه که پيش تر نيز اشاره شد، با توجّه به تشويق هايي که درباره ي وقف صورت گرفته، وقف مي تواند يکي از مصاديق خير يا اعمال صالح باشد.
افزون بر آيات گذشته که در خصوص وقف به آن ها اشاره شد، آياتي که در قرآن به انفاق، احسان، عمل صالح، ايثار و... مي توانند مشوّق وقـف باشند و از سويي در قرآن در آـات بسياري با کنز مال، تکـاثر، تفاخر، استکبار، سرقت طغيان، کسب حرام، حبّ مال، راندن قهر آميز يتيم، پر خاش با سائل، خودبيني و... مبارزه شده که به شکلي مي توانند به مقام و جايگاه وقف در قرآن اشاره داشته باشند. (سليمي فر،1370، ص54)

 

نتيجه

وقف سنت حسنه اي است که از ديرباز به اشکال گوناگون در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام نيز ان را در مسيري روشن،منطقي و هدفدار، مترقي و دقيق مورد استفاده قرار داده است. بايد گفت وقف از مختصات نظام حقوقي و اقتصادي اسلام است. وقف در اسلام داراي ويژگي هايي است. وقف عملي است صالح و باقي ف و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد،و انفاقي است عاري از منّت و احساني است خالي از اذيت و به دور از تحقير شخصيت ديگران و تصدقي است دائمي و مستمر و بدون ريا و وامي است بدون اضطراب بازپرداخت و تعديل ثروتي است با رضا و رغبت.در قرآن مجيد آيه اي مربوط به وقف مستقلاًوجود ندارد.؛بلکه مي توان از آيات مربوط به انفاق و احسان و صدقه و تعاون و... به رجحان و استحباب وقف پي برد.
وقف در لغت داراي معاني متفاوتي است که در قرآن کريم ريشه ي "وقف " در چهار آيه ي قرآن با معاني مختلف به کار برده شده است.
قرآن چون جاوداني و همگاني است براي همه ي مردم و در هر زماني مورد استفاده قرار مي گيرد. پس موضوعات آن براي همه است. وقف نيز که يکي از موضوعات قرآني محسوب مي شود جايز بلکه مستحب است، مردم بدان عمل کند.
چنان چه منظور از " قرضاً حسناً" هر کار خيري باشد، وقف مي تواند يکي از مصاديق آن باشد؛ چنان که از مصاديق خير نيز مي تواند به شمار رود؛به همين دليل در برخي از کتب آيات الاحکام، آيه20 سوره ي مزمل در شمار آيات مربوط به وقف ذکر شده است.
در روايات معصومان (ع) به صور گوناگون تشويق به وقف شده؛ از جمله پيامبر (ص) فرموده است:«اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقه جاريه او علم ينتفع به او ولد صالح يستغفر له؛ وقتي آدم بميرد، پرونده ي ِعمل وي مسدود مي شود، مگر در سه مورد: صدقه جاريه، علمي که از آن نفع برده شود و فرزند صالحي که برايش دعا کند.«؛ (بحار الانوار، ج2، ص22)
وقف يکي از مصاديق برّ و عمل صالح و... است که آيات قرآني به اين امر اشاره دارد و اين جمله را تأييد مي کند.

 

جایگاه وقف و امور خیریه در قوانین اساسی ایران و مصر

باسمه تعالی
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
جایگاه وقف و امور خیریه در قوانین اساسی ایران و مصر

دو تمدن ایران و مصر از تمدن های بزرگ جهان به شمار می روند. برخورداری از دو ملت ایران و مصر با ورود اسلام و بیان رسالت پیامبر عظیم الشأن به استقبال این آئین الهی رفته و وجود الازهر در مصر و حوزه های بزرگ علمیه در ایران که تربیت شخصیت هاو چهره های پیشتاز و سیاستمداران دین دار همچون شیخ محمد عبده ، سید جمال الدین اسد آبادی ، میرزای شیرازی ، امام خمینی و صدها تن از فقهای دیگر ازنمونه های بارز آن بخصوص در یکصد سال اخیر می باشند که در ایفای نقش ایران و مصر در تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا همواره برجسته و روشنگر بوده اند. وقوع انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت دین در اداره کشور امیدواری همه ملت های مسلمان خصوصاً مردم مصر را در اداره کشور بر مبنای شریعت اسلام تقویت نموده مؤلفه های عدالت خواهی ، آزاد اندیشی و توجه به محرومین و مستضعفان وحاکمیت مردم بر سرنوشت خود با تکیه بر مردم سالاری دینی بعنوان پیام های بارز فرهنگی انقلاب به اقصی نقاط عالم صادر شد و بر خلاف تصور برخی تبلیغ سوء آنها که صدور انقلاب را مساوی با اعزام تیپ و لشکر و اعزام سرباز و دخالت بارز در امور سایرکشورها می پنداشتند را نقش بر آب کرد.
وجود انقلاب های مردمی کشور های اسلامی با تکیه بر شعار های دینی و با الهام از انقلاب اسلامی نشان دهند این واقعیت است که مردم تنها راه برای دست یابی به عدالت و آزادی را تاسی به اسلام و تکیه بر مبانی و احکام کارساز آن می دانند.
بالاخره در طول دو سال گذشته برخی رژیم های دیکتاتور منطقه با انقلاب مردم سرنگون شدند و بعضی نیز در حال مبارزه هستند . مردم مصر با خروش و حرکت همه جانبه و نظام دیکتاتوری را ساقط و اراده خود را حاکم نمودند و با تهیه پیش نویس قانون اساسی پایه های اداره کشور بر مبنای اسلام را نهادینه کردند.
هرچند در آستانه برگزاری همه پرسی قانون اساسی مصر سلسله تحرکات – درگیری ها و مشکلاتی ایجاد شد ، اما در نهایت در سیزده باب و بیست و چهار فصل و دویست سی و چهار ماده و هشت بند به تأیید مردم رسید بخشی از محورهای اساسی – تعیین کننده و مورد اختلاف قانون مذکور که در بندهای یک و سه مقدمه و موارد 2تا 10و 44 درج گردیده است به حاکمیت اسلام و مرجعیه قانون گذاری آن می باشد و یا توهین به تمام فرستادگان و پیامبران را ممنوع نموده است . قانون اساسی مصر و ایران در این مباحث و برخی دیگر از بخش ها دارای وجود مشترک می باشندو این مقاله در مقام تطبیق و مقایسه در صدد آن است تا اهمیت وقف در قلمرو اقتصاد و سطح جایگاه حقوقی اداره کننده موقوفات را بیان کند به این منظور به تحلیل سه اصل از قانون اساسی مصر و موارد متناظر آن درجمهوری اسلامی ایران بسنده شده است:
الف : 1- در ماده 21 قانون اساسی مصر مقرر می دارد:
دولت ضامت انواع مالکیت های مشروع از جمله عمومی – تعاونی – خصوصی وقف و حمایت از آنهاست .
2- اصل 44 قانون اساسی ج.1.1. مقرر می دارد نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی – تعاونی – خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیحی استوار است . بخش دولتی شامل : کلیه صنایع بزرگ .... بخش تعاونی شامل شرکت ها و مؤسسا تعاونی تولید .... بخش خصوصی شامل شرکت ها آن قسمت از کشاورزی – دامداری ....
هرچند با ابلاغ سیاست های اصل 44 توسط مقام معظم رهبری و تصویب قانون مربوط یک سری ازشرکت ها و صنایع بزرگ با ساز و کار تعریف شده ای طی برنامه های پنج ساله توسعه از حاکمیت دولت و به بخش خصوصی واگذار می گردد. تجربه توسعه بخش خصوصی در دین با رشد سرمایه داری و به تدریج شکاف های اجتماعی همراه است چنانچه می دانید در تعالیم اسلامی رویه هایی چون هبه ، صدقه ، خمس ، زکات ، وقف و قرض الحسنه ....توصیه شده است که می توان با نهادینه کردن آنها و وضع جایگاه حقوقی درمناسبات اقتصادی و اجتماعی نقش آنها را تعدیل ثروت و عدالت اجتماعی تحکیم کرد.
3- ماده 25 قانون اساسی مصر مقرر می دارد، دولت متعهد به احیای نظام وقف خیریه و تشویق آن است. قانون شیوه های وقف و نحوه اداره اموال موقوفه و سرمایه گذاری در آن ها و توزیع عواید حاصل از آن را مشخص می کند . با دقت در محتوی این بند باید گفت نه تنها وقف جزئی از پیکره اقتصاد محسوب می شود ، بلکه دولت مکلف به احیای نظام وقف خیریه و تشویق ترغیب این مهم شده است و علاوه بر آن راجع به شیوه های وقف و نحوة اداره اموال موقوفه و سرمایه گذاری و توزیع عواید حاصل ازآن نیز تأکید به عمل آمده است. این در حالی است که نه تنها در قانون اساسی ج.ا.ا تکلیفی بر احیاء گسترش وقف و امور خیریه نشده بلکه در برنامه های توسعه کشور هم با این
صراحت و دقت اشاره ای به عمل نیامده است . البته باید یادآوری کرد در قانون خاص اوقاف ساز و کارهای شیوه وقف یا اداره موقوفات و نحوه مصرف عواید پیش بینی شده است که مبنای تصمیم گیری ها اداره موقوفات می باشد به خصوص زمانی که موقوفه فاقد وقفنامه یا در مواردی از تعیین کارکرد وقف مسکوت باشد.
منطقی به نظر می رسد که برای اتکا به کارکرد اقتصادی وقف بایدجایگاه حقوقی آن را در قوانین اسلاسی نهادینه کرد. بنابراین آنچه مسلم است با عنایت به جهت گیری های موجود در جمهوری اسلامی و مبانی قانون اساسی می باید به موضوع احیای و توسعه وقف را مورد خیریه توجه بیشتری می شد.
در فصل پنج قانون اساسی مصر که به سازمان های مستقل این کشور اشاره دارد و در ماده 212 این فصل ، مقنن تصریح می کند سازمان عالی امور وقف کار تشکیل مؤسسات عمومی و خصوصی و نظارت بر آنها را به عهده دارد و با ارائه الگوهای اداری ، اقتصادی خردمندانه تعهدات و فرهنگ وقف را در جامعه اشاعه می دهد.
در نقطه مقابل در قانون اساسی ج.ا.ا ، در مبحث تفکیک قوا به جایگاه نظارتی شورای نگهبان و امنیتی نیروهای مسلح و نحوه خاص سیاستگذاری در سازمان صدا وسیما اشاره شده و در فصل نهم قانون اساسی که به حوزه قوه مجریه ، اختصاص دارد، در اصل یکصد و بیست و یکم آن تصریح شده که رئیس جمهور مسئولیت مستقیم امور برنامه بودجه و امور اداری واستخدامی کشور را مستقیماً بر عهده دارد و می تواند اداره آنها را به عهده بگذارد.
بنابراین همانطور که ملاحظه شد ، متناسب با اهمیتی که در قانون اساسی مصر به موضوع وقف قائل داده شد ، مسئولیت ساختار و سازمان اداره و نظارت کننده بر این مهم را به عهده عالیترین مقام اجرایی کشور محول شده است و حتماً در عمل نیز سازمانی که مسئولیت آن به عهده بالاترین مقام اداری – اجرایی باشد با توفیقات بیشتری انجام وظیفه می کند.
در نقطه مقابل نیز جایگاه مسئولیت سازمان اوقاف و امور خیریه در ایران به ترتیب ذیل بوده است ؛ قبل از انقلاب اسلامی سازمان اوقاف در ایران، زیر نظر نخست وزیر که بالاترین مقام اجرایی کشور بود اداره می گردید . به نحوی که سرپرست سازمان اوقاف ، معاون نخست وزیر محسوب می گردید و مسائل شرعی و فقهی آن (قبل از انقلاب اسلامی) توسط شورای عالی اوقاف که مرکب از برخی روحانیون مطلع و حقوقدانان برجسته و مسئولان اجرایی در حوزه کشاورزی واقتصادی بود حل و فصل می شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، رهبر انقلاب امام خمینی (ره) دو نفر نماینده را منصوب تا سر پرست سازمان مسائل شرعی و فقهی را با ایشان هماهنگ نمایند. در سال 1363 به موجب مصوبه مجلس شورای اسلامی ، سازمان اوقاف از نخست وزیری منفک و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ملحق گردید و مقرر شد سرپرست این سازمان فردی باشد تا برای انجام اموری که در موقوفات نیاز به اذن شرعی است ، مأذون از جانب ولی فقیه باشد.به همین ترتیب از سال 1363 تا کنون سرپرستهای این سازمان از ناحیه مقام معظم رهبری(مدظله العالی) اذن شرعی داشتند و از طرفی به لحاظ ساختمار سازمان وابسته به وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی می باشد . (نادر ریاحی)

 

وقف ، گامى در گسترش علم

مقدمه:
يكى از سنّت هاى حسنه اى كه واقفان آگاه وعلم دوست بدان پرداختهاند، وقف بخشى از املاك يا دارائي هاى خود براى گسترش علم بوده است . بدين ترتيب كه غالبآ مكان پر درآمدى را جهت تدوين کتاب واستنساخ نسخه هاى خطى وقف ميكردند تا از در آمد موقوفه اين كتابها تهيه گردند.
ظاهرآ انتخاب عناوين كتب جهت استنساخ ، وخريد نسخههاى خطى از پيش تهيه شده ، زير نظر متولّى اين موقوفات بوده است كه به كاتبان آگاه به اين فن سفارش تكثير نسخهاى را ميداده ، يا افراد نسخه شناس را جهت خريد كتابهاى مورد احتياج مأمور ميكرده است .
اين گونه موقوفات عمومآ وقف بر مكان خاص نبوده است وگاهى آن را بر عموم شيعه اثنى عشريه وقف نموده اند، وگاهى بر دانشجويان وطالبان علمى كه قابليت استفاده از آن كتاب را داشته باشند وقف، وگاه طلّاب شهر خاصى مدّ نظر بودهاند.
بر كتاب دوستان وعارفان به نسخ خطى، پوشيده نيست كه قبل از پيدايش صنعت چاپ ، اين امر خير از چه اهميتى بر خوردار بوده تا طلّاب ودانش جويان به آسانى به مصادرى كه احتياج دارند دسترسى پيدا كنند.
در هنگام فهرست نويسى نسخههاى خطى كتابخانههاى مختلف ايران ومراجعه به برخى از فهارس ، به بخشى از اين دست نسخههاى خطى برخورده ام كه از در آمد مكانى؛ استنساخ يا خريدارى شدهاند كه در مقاله حاضر به معرفى اين نسخهها ومكان وجود آنها وواقفان ومتوليان آن پرداخته تا ذكر جميلى باشد از تمامى آنان كه در اين راه قدم نهاده و تذكّرى باشد براي واقفان حال كه امروزه نيز ميتوان اقداماتى در اين راه انجام داد وبا تأسيس كتابخانه ، حمايت از چاپ كتابهاى علمى ، پشتيبانى از مؤسّسات علمى ، خريد كتابهاى چاپى و توزيع رايگان آن در مناطق محروم و در بين تشنگان علم ، ودهها راه ديگر و نام نيكو از خود به يادگار گذاشت .
در اين نوشتار درباره هر يك از موقوفات به طور جداگانه بحث وبررسى شده ووقفنامهها به ترتيب تاريخ قمرى تنظيم گرديده است . اين اختصار «مشتي است که نمونه خروار مي باشد»، والّا نسخههاى بسيارى در گوشه وكنار اين مملكت وجود دارند كه اين وقفنامهها بر آن ثبت شده واز اين راه وقف شده اند.

 

الف: حمام نقش جهان اصفهان

 

در وقفنامههاى موجود، اين حمام را واقع در اراضى نقش جهان (ميدان امام (ره)) واز موقوفات شاه سليمان صفوى معرفى نمودهاند، ولى آيا اين حمام از ساختمانهايى است كه به دستور او ساخته شده است ؟ يا همان حمام معروف شاه عباس كبير صفوى بوده است كه در حدود سال 1012 بناى آن به اتمام رسيده وبه سال 1013 توسط وى با تمام ميدان نقش جهان وچهار بازار وكاروانسرا وقف شده است ؟
مشهور اين است كه اين حمام به دستور شاه سليمان صفوى در ابتداى بازار واقع در ميدان امام (ره) اصفهان ودر نزديكى مدرسه ملا عبدالله تسترى ساخته شده است واز تاريخ به سلطنت رسيدن شاه سليمان در سال 1077 هـ ق وآغازين وقفنامهاى كه در اختيار است چنين بر ميآيد كه بين سالهاى 1077 ـ 1092هـ ق ساخته شده است .
شاه سليمان در آمد حاصله از اين حمام را وقف استنساخ وتكثير نسخههاى خطى نموده است ودر طى ساليان دراز براى اين موقوفه متوليانى در نظر گرفته كه عادتآ از عالمان طراز اول اصفهان به حساب ميآمدهاند.
طبق مدارك موجود، اولين متولى اين موقوفه ، مرحوم علامه ملا محمدباقر مجلسى (ره) است كه به سال 1098هـ ق از طرف شاه سليمان صفوى به مقام شيخ الاسلامى اصفهان رسيده است ، ولى از خلال مدارك چنين بر ميآيد كه علامه مجلسى(ره) قبل از رسيدن به اين مقام نيز عهده دار توليت اين موقوفه بوده است .
در اكثر وقفنامههاى موجود، علامه مجلسى(ره) خود را متولى وپس از خود توليت را با كسى دانسته كه وى او را به توليت موقوفات خود معين ميكند، ودر يك مورد ملا محمد تنكابنى (ظاهرآ محمد بن عبدالفتاح سراب تنكابنى ) را به مقام توليت برگزيده وپس از وى امور توليت را واگذار به تعيين او نموده است .
امّا نسخه هايى كه در زمان توليت علامه مجلسى(ره) از در آمد اين حمام وقف شده است به ترتيب تاريخى بدين قرارند :
1 ـ نسخه شماره (16) كتابخانه حاج آقا هادى نجفى در اصفهان ، كتاب «كشف المراد» تأليف علامه حلى حسن بن يوسف بن مطهر(ره)، كاتب آن نا مشخص ودر سده يازدهم كتابت شده است .
وقفنامه اين كتاب به سال 1093 به خطى غير خط علامه مجلسى(ره) كتابت شده است وفقط سه سطر پايانى به خط اوست ومهر بيضوى وى «محمدباقر العلوم » در پايين صفحه ديده
مي شود. بخشى از وقفنامه آسيب ديده ولى با استفاده از ديگر وقفنامهها متن آن چنين است :
هوالواقف على الضمائر
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُلِلّهِ وَسَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى.
أمّا بَعْدُ: فَهذاَ الْكِتابُ المُسْتَطاب مِمّا عَمِلَ وَصَنَعَ واسْتَنْسَخَ مِن نِماءِ الحَمّامِ الْواقِعِ في أراضى نَقْشِجَهان بِبَلْدَةِ أِصْفَهان مِنْ أوْقافِ السُّلْطانِ الأَعْظَمِ وَالْخاقانِ الْأَعْدَل الْأَكْرَمِ ، مُحْيي مَراسِم الشَّريعَةِ الغَرّاء، مُشَيِّدُ قَواعِدِ المِلَّةِ الْبَيْضاء، فَرْعُ الشَجَرَةِ الطَيِّبَةِ النَبَويَّة ، غُصْنِ الدَوْحَةِ العِليَّةِ العَلَويَّة ، مُمَهّدُ أَساسِ الدّين المُبين ، وَمُرَوّجُ آثار آبائِهِ الطّاهرينَ ، أَعْني السُّلطانِ بْنِ السّلطان ، وَالْخاقانِ بْنِ الْخاقان ، أَبَا الْمُظَفَّرِ سُلْطانْ سُلِيْمانِ الْموُسَويِّ الصَفَويّ بَهادُرْ خان شَدَّاللهُ أَطْنابَ دَوْلَتِهِ بِأَوْتادِ الخُلُود، وَزَيَّنَ سَريرَ سَلْطَنَتِهِ بِدُرَرَ العِزِّ وَالسّعوُد.
فَوَقفْتُهُ بِأمرِهِ الْأَعْلى علَى الشّيعَةِ الْإمامِيَّةَ الْاِثنى عَشَريةِ وَقْفآً بَتآً بَتَلاً لا يُباعُ وَلا يَشْتَرى وَلا يُوهَبُ وَلا يَحْبِسُ عَنْ مُسْتَحَقِّهِ ، وَجَعَلْتُ تَوْلِيَتَهُ وَالنَظَرَ فيه لِنَفْسي ، ثُمّ لِمَنْ عَيَّنْتُهُ لَتَوْلِيَةِ أَوْقافي ، ثُمَّ لِمَنْ عَيَّنَهُ هذا الْمُتَوَلّي وَهكَذا، ثُمَّ إلَى الْعالِمِ الْمُحَدِّثِ الصّالِحِ الْمُتَوَطِّنِ بِبَلْدَةِ أصْفَهان ، وَمَع التشاح إلى مَنْ أَخْرَجَتْه الْقُرْعَة مِنْهُمْ ( فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما اِثمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ )، وَكَتَب الدّاعي لِخُلُودِ الدَوْلَةِ القاهِرَةِ مُحَمَدباقِرِ بْنِ مُحَمَّدْتَقيِّ الْمَجْلِسِي في شَهْرِ رَجَبْ لِسَنَةِ ثَلاثُ وَتِسعينَ بَعْدَ الْأَلْف ، وَالْحَمدُ للهِ أَوَّلاً وَآخِرآً، وَصلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ الْأَكْرَمين .
2 ـ نسخه «بحار الأنوار» علامه مجلسى(ره) موجود در كتابخانه أميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف (كتابخانه علامه امينى(ره) )، بخشى از كتاب الصلاة را دارا وكتابت سده يازدهم ميباشد.
متن اين وقفنامه كه به سال 1094 نگارش يافته چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُللهِ وَسَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذينَ اصْطَفى .
أمّا بَعْدُ: فَهذاَ الْكِتابُ المُسْتَطاب مِمّا عَمِلَ وَصَنَعَ واسْتَنْسَخَ مِن نِماءِ الحَمّامِ الْواقِعِ في أراضى نَقْشِجَهان بِبَلْدَةِ أِصْفَهان مِنْ أوْقافِ السُّلْطانِ الأَعْظَمِ وَالْخاقانِ الْأَعْدَل الْأَكْرَمِ ، مَلَجَأِ الْأکاسِرة وَ مَلاذِ الْقَياصِرة، کَهْفِ طَوائِفِ الْأُمَمْ، مَولَي مُلُوکِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَم، ناصِبِ راياتِ الْعَدْلِ وَ الْاِنْصاف، ماحي آثارِ الْجَوْرِ وَ الْاِعْتِساف، مُحْيي مَراسِم الشَّريعَةِ الغَرّاء، مُشَيِّدُ قَواعِدِ المِلَّةِ الْبَيْضاء، فَرْعُ الشَجَرَةِ الطَيِّبَةِ النَبَويَّة ، غُصْنِ الدَوْحَةِ العِليَّةِ العَلَويَّة ، مُمَهّدُ أَساسِ الدّين المُبين ، وَمُرَوّجُ آثار آبائِهِ الطّاهرينَ ، أَعْني السُّلطانِ بْنِ السّلطان ، وَالْخاقانِ بْنِ الْخاقان ، أَبَا الْمُظَفَّرِ سُلْطانْ سُلِيْمانِ الْموُسَويِّ الصَفَويّ بَهادُرْ خان شَدَّاللهُ أَطْنابَ دَوْلَتِهِ بِأَوْتادِ الخُلُود، وَزَيَّنَ سَريرَ سَلْطَنَتِهِ بِدُرَرَ العِزِّ وَالسّعوُد.
فَوَقفْتُهُ بِأمرِهِ الْأَعْلى علَى الشّيعَةِ الْإمامِيَّةَ الْاِثنى عَشَريةِ وَقْفآً بَتآً بَتَلاً لا يُباعُ وَلا يَشْتَرى وَلا يُوهَبُ وَلا يَحْبِسُ عَنْ مُسْتَحَقِّهِ ، وَجَعَلْتُ تَوْلِيَتَهُ وَالنَظَرَ فيه لِلْمَوْلي الْفاضِلِ الْكامِلِ الْمُحَقِقِ الْمُدَقِّقِ العَلّامة الوَرَع التَّقِيّ النَّقِيّ الزَّكِيِّ الرَّضِيِّ الْبَهِيِّ مَوْلانا مُحَمَّد اَلتُّنِكابُني أَدامَ اللهُ تَعالى بَرَكاتُ اِفاداتِهِ ، ثُمَّ لِمَنْ عَيَّنَهُ هذاَ الْمَولى الْجَليل ، ثَمَّ لِلْعالِمِ الصّالِحِ الْمُحَدِّثِ الْمُتَوَطِنِ في مَحْروسَةِ أِصْفهان ، وَمَع التشاح إلى مَنْ أَخْرَجَتْهُ الْقُرْعَةَ مِنْهُمْ ( فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعدَ ما سِمَعَهُ فَإِنَّما اِثمُهُ عَلى الَّذينَ يُبَدِّلُونَهُ ). وَكَتَب الدّاعي لِخُلوُدِ الدَوْلَةِ الْقاهِرَةِ مُحَمَّدباقر بْنِ محمدتَقيِّ الْمَجلِسي عَفي عَنْهُما فِي شَهْرِ ذِي الْحَجَّةِ سَنَةُ أَرْبَع وَتِسعين بَعْدَ الْأَلْفَ الْهِجْرِيَّة ، اَلْحَمْدُللِّهِ أَوَّلاً وَآخِرآً، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّد الْمُرسَلينَ مُحَمَّدٍ وَعِتْرَتِهِ الْأكْرَمين.
3 ـ نسخه شماره (95) كتابخانه الزهراء سلام الله عليها اصفهان ، كتاب «ذخيرة المعاد في شرح الارشاد» ملا محمدباقر بن محمدمؤمن محقق سبزوارى مشتمل بر كتاب الزكات ، كتابت سال 1088 هـ ق، وقفنامه كتاب به سال 1094هـ ق چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله وسلام على عباده الذين اصطفى .
أمّا بعد: فهذا الكتاب المستطاب ممّا عمل وصنع واستنسخ من نماء الحمام الواقع في أراضي نقشجهان ببلدة أصفهان ، من أوقاف السلطان الأعظم والخاقان الأعدل الأكرم ، محيي مراسم الشريعة الغرّاء، مشيّد قواعد الملّة البيضاء، فرع الشجرة الطيبة النبوية ، غصن الدوحة العلية العلويّة ، ممهّد أساس الدين المبين ومروّج آثار آبائه الطاهرين ، أعني السلطان بن السلطان ، والخاقان بن الخاقان سلطان سليمان الموسوي الصفوي بهادر خان شدّالله أطناب دولته بأوتاد الخلود وزيّن سرير سلطنته بدرر العزّ والسعود.
فوقفته بأمره الأعلى على الشيعة الإمامية الإثنى عشرية وقفآ بتآ بتلا لا يباع ولا يشترى ولا يوهب ولا يحبس عن مستحقّه ، وعلى من أخذه أن لا يحبسه مع عدم حاجته إليه ، وأن يرده إلى المتولي أو من يقوم مقامه في كلّ ستّة أشهر مرّة ، ومع قضاء وطره يأخذ بإذن جديد.
وجعلت توليته والنظر فيه لنفسي ، ثمّ لمن عيّنته لتولية أوقافي ، ثمّ لمن عيّنه هذا المتولي وهكذا، ثمّ إلى العالم المحدّث الصالح المتوطن ببلدة أصفهان ، ومع التشاح إلى من أخرجته القرعة منهم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه )، وكتب الداعي لخلود الدولة القاهرة محمدباقر بن محمدتقي المجلسي عفي عنهما في شهر رمضان المبارک لسنة أربع وتسعين بعد الألف ، والحمد لله أوّلا وآخرآ، وصلّى الله على سيّد المرسلين محمّد وعترته الأكرمين .
4 ـ نسخه شماره (1786) دانشگاه تهران ، كتاب «نوادر الحكمة » از مؤلفى مجهول وكتابت سده يازدهم .
وقفنامه اين كتاب كه به سال 1095هـ ق نوشته شده همانند نسخه قبل ميباشد كه از ذكر آن خوددارى شد.
5 ـ نسخه شماره (523) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، بخشى از مثالب «بحار الأنوار» علامه مجلسى است كه در سده يازدهم كتابت شده است .
وقفنامه كتاب حاضر به سال 1100هـ ق نوشته شده ودقيقآ همانند متن وقفنامه شماره 3 ميباشد.
6 ـ نسخه شماره (6669) كتابخانه مجلس شوراى اسلامى تهران ، كتاب «الاحكام النبوية فى الصناعة الطبية » ابوالحسن على بن عبدالكريم طرخان حموى است كه به خط محمداشرف بن زين الدين به سال 1107هـ ق كتابت شده است .
وقفنامه اين كتاب به سال 1107هـ ق وپس از فوت شاه سليمان صفوى در سال 1105هـ ق كتابت شده است ، لذا در پارهاى از عبارتها تفاوتهايى با ديگر وقفنامههاى مذكور دارد، متن اين وقفنامه چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله وسلام على عباده الذين اصطفى .
أمّا بعد: فهذا الكتاب المستطاب ممّا عمل وصنع واستنسخ من نماء الحمام الواقع في أراضي نقشجهان ببلدة أصفهان من أوقاف السلطان المشكور المبرور والمحبور الواصل إلى رحمة الله الغفور، ناصب رايات العدل في زمانه ومروّج الدين المبين في عهده وأوانه ، الخاقان الغريق في بحار الرحمة والغفران ، السلطان سليمان رفعه الله إلى أعلى غرف الجنان في روح وريحان .
فوقفته بأمره الأعلى حسب ما رسمه في الوقفية الشرعية وشرطه في الحجة الملية ، على الشيعة الإمامية الاثنى عشرية وقفآ بتآ بتلا لا يباع ولا يشترى ولا يوهب ولا يحبس عن مستحقّه ، وعلى من أخذه أن لا يحبسه مع عدم حاجته إليه أن يرده إلى المتولي أو من يقوم مقامه في كلّ ستة أشهر مرّة ، ومع عدم قضاء وطره يأخذه بإذن جديد.
وجعلت توليته والنظر فيه لنفسي ، ثمّ لمن عيّنته لتولية أوقافي ، ثمّ لمن عيّنه هذا المتولي وهكذا، ثمّ إلى العالم المحدّث الصالح المتوطن في بلدة أصفهان ، ومع التشاح إلى من أخرجته القرعة منهم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه )، وكتب الداعي لخلود الدولة القاهرة محمدباقر بن محمدتقي المجلسي عفي عنهما في شهر جمادى الأولى سنة سبع ومائة بعد الألف ، والحمد لله أوّلا وآخرآ، وصلّى الله على سيّد المرسلين محمد وعترته الأكرمين .
7 ـ نسخه شماره (689) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، مشتمل بر جلد هشتم «بحار الأنوار» علامه مجلسى است كه در سده دوازدهم كتابت شده است .
متن اين وقفنامه به سال 1108هـ ق تنظيم شده ومتن آن همانند وقفنامه شماره قبل است كه گذشت.
لازم به تذكر است كه پس از فوت علامه مجلسى به سال 1110هـ ق ظاهرآ توليت اين موقوفه به آقا جمال الدين محمد بن حسين خوانسارى رسيده است وبنابر اولين مدركى كه من در اختيار دارم به سال 1113هـ ق وقفنامهاى از وى موجود است كه به توضيح آن ميپردازيم ، اما بين سالهاى 1110 تا 1113هـ ق معلوم نيست كس ديگرى متولى اين موقوفه بوده است يا خير؟
8 ـ نسخه شماره (11882) كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى(ره) در قم ، مشتمل بر كتاب الصلاة «حاشية الروضة البهية » آقا جمال خوانسارى(ره)، كتابت اواخر سده يازدهم يا اوائل سده دوازدهم .
اين نسخه به سال 1113هـ ق وقف شده است ومتن وقفنامه آن چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الواقف الذي أنزل على عبده الكتاب ، عليه وآله صلواته وتحياته الباقية مرّ الدهور والأحقاب .
فهذا الكتاب المستطاب من جملة الكتب والنسخ التي استكتبت واستنسخت من نماء الحمام الموقوف على هذه الجهة المطلوبة والغاية المطلوبة الواقع في أراضي نقشجهان بدار السلطنة أصفهان حماها الله تعالى عن خبائث حوادث الأيام ـ ما اُزيلت الأحداث والأخباث بماء الحمام ـ من الأوقاف السليمانية لازال أعليحضرة واقفها غريقآ في بحار الرحمة الربانية .
لقد وقفته على حسب الأمر الأعلى على الشيعة الإماميه الأثنى عشرية وقفا بتلا بتآ لا يباع ولا يشترى ولا يوهب ولا يحبس عن مستحقّه ، وجعلت توليته والنظر فيه لنفسي ، ثمّ لأكبر أولادي الذكور، ثمّ لأكبر أولادهم الذكور ما تعاقبوا وتناسلوا، ومع انقراضهم فلأكبر الذكور من أولادي الإناث ، ومع فقدهم للعالم المحدّث الإمامي المتوطن في دارالسلطنة المزبورة ، ومع التشاح لمن أخرجته القرعة الشرعية منهم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه )، وأنا الداعي لدوام الدولة القاهرة جمال الدين محمد الخوانساري ـ عفى الله عنه ـ وكان ذلک في شهر رمضان المبارک من شهور سنة مائة وثلاثة عشر بعد الألف من الهجرة المقدسة النبوية على الصادع بها اُلوف الصلاة والسلام والتحية .
9 ـ نسخه شماره (925) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، مشتمل بر جلد اول «مشارق الشموس في شرح الدروس » آقا حسين خوانسارى(ره) است كه در سده دوازدهم كتابت شده است .
متن اين وقفنامه كه به سال 1117هـ ق تنظيم شده همانند نسخه قبل ميباشد كه در چند مورد
جزئى با آن تفاوت دارد كه در تصوير ديده ميشود.
پس از وفات آقا جمال خوانسارى به سال 1125هـ ق (و به قول اصح در سال 1123هـ ق) توليت اين موقوفه به خاندان خاتون آبادى اصفهان رسيده است واولين وقفنامه آن مربوط به محمدباقر بن اسماعيل خاتون آبادى است .
10 ـ نسخه شماره (698) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، مشتمل بر كتاب الطهارة تا پايان كتاب المضاربه «مسالک الافهام الى تنقيح شرائع الاسلام » شهيد دوم است كه در سده يازدهم كتابت شده است .
وقفنامه اين كتاب به تاريخ 1126هـ ق ومتن آن چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الواقف الذي أنزل على عبده الكتاب ، عليه وآله صلواته وتحياته الباقية مرّ الدهور والأحقاب .
وبعد: فهذا الكتاب المستطاب من جملة الكتب والنسخ التي استكتبت واستنسخت من نماء الحمام الموقوف على هذه الجهة المطلوبة والغاية المكتوبة ، الواقع في أراضي نقشجهان بدار السلطنة أصفهان ـ حماها الله تعالى عن خبائث حوادث الأيام ما اُزيلت الأحداث والأخباث بماء الحمام ـ من الأوقاف السليمانية لا زال أعليحضرة واقفها غريقآ في بحار الرحمة الربانية .
ولقد وقفته على حسب الأمر الأعلى على الشيعة الإمامية الإثنى عشرية وقفآ بتآ بتلا لا يباع ولا يشترى ولا يوهب ولا يحبس من مستحقه ، وجعلت توليته والنظر فيه لنفسي ثمّ لأكبر أولادي الذكور، ثمّ لأكبر أولادهم الذكور ما تعاقبوا وتناسلوا، ومع انقراضهم فلأكبر الذكور من أولادي الاناث ، ومع فقدهم للعالم المحدّث الإمامي المتوطن في دارالسلطنة المزبورة ، ومع التشاح لمن أخرجته القرعة الشرعية بينهم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين
يبدلونه )، وأنا الداعي لدوام الدولة القاهرة محمدباقر بن إسماعيل الحسيني الخاتون آبادي عفا الله عنهما، وكان ذلک في شهر ذي الحجة الحرام من شهور سنة ست وعشرين ومائة بعد الألف من الهجرة المقدسة النبوية على الصادع بها اُلوف الصلاة والسلام والتحية . سجع مهر بيضوى «محمدباقر الحسيني ».
11 ـ نسخه شماره (441) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، مشتمل بر بخش عقود كتاب «مسالک الافهام » شهيد ثانى ، به خط عبدالله كتابت سال 1124هـ ق.
وقفنامه اين كتاب نيز به سال 1126هـ ق كتابت شده است وعبارات آن همانند نسخه شماره 10 ميباشد.
ظاهرآ اين موقوفه از اواخر دوران صفويه تا زمان قاجاريه در اختيار خاندان خاتون آبادى بوده است وآخرين وقفنامه که در اختيار مي باشد با توليت محمدحسين بن عبدالباقى خاتون آبادى است .
12 ـ نسخه شماره (707) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، مشتمل بر كتاب النذور تا پايان كتاب الدين از «شرح مفاتيح الشرايع » آقا محمدهادى بن مرتضى كاشانى ، به خط محمدرضا بن محمدعلى مشهور به آقاجانى در شوال 1223هـ ق.
متن وقفنامه آن كه به سال 1223هـ ق تنظيم شده چنين است :
هوالواقف على الضمائر
بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين
الحمدلله الواقف على أسرار العباد، والصلاة والسلام على محمد وآله الأمجاد.
وبعد: فهذا المجلد الثالث المسمّى بمفاتيح المطاعم والمشارب ممّا استنسخ من نماء حمام الواقع في أراضي ميدان نقشجهان ببلدة أصفهان من أوقاف السلطان المبرور المحبور الواصل إلى
رحمة ربّه الغفور السلطان سليمان رفعه الله أعلى غرف الجنان .
فوقفته من حيث رسمه الوقفية الشرعية وشرطه في الحجة المثبتة على الشيعة الاثنى عشرية كثرهم الله من بين البرية وقفآ جامعآ بشرائط اللزوم والأركان مانعآ من البيع والصلح والهبة والرهان ، وعلى المتولي أن لا يحبس عن مستحقّه ، وعلى من أخذه أن لا يحبس عنده مع عدم حاجته إليه ، وأن يردّه إلى المتولّي أو من يقوم مقامه في كلّ ستّة أشهر مرّة ومع عدم قضاء يأخذه بإذن جديد.
وجعلت تولية الأخذ والاعطاء للولد الأعز محمدحسن أحسن الله حاله وجعل حاله مستقبل خير من ما مضى وفقه الله تعالى وأذهب الله عنه الألم والمحن بحق الخالق ذو المنن ، ثمّ من أولاده الذكور، ثمّ الذكور من الاناث على النهج ، ثمّ الذكور من أولاد الاخوان ، ثمّ الأخوات على الترتيب المذكور مع تقدّم الأعلى على الأسفل في جميع المراتب ، ثمّ العالم المحدّث الإمامي المتوطن في بلدة أصفهان ، ومع التشاح لمن أخرجته القرعة الشرعية .
وكتب الفقير عفوالله الغني محمدحسين بن عبدالباقي الحسيني اُوتيا كتابهما باليمين يوم الدين وواقفآ مواقف الآمنين ، وكان ذلک في شهر ذي الحجة الحرام من شهور سنة 1223هـ ق.
عين همين وقفنامه در آغاز جزء دوم كتاب به سال 1225هـ ق تكرار شده است.

 

ب: موقوفات بهرام بيك

 

يكى از شخصيتهائى كه در سده سيزدهم هـ ق به اين كار خير پرداخته «بهرام بيك » نامى است كه در اصفهان ميزيسته ، ولى از نام وى در كتابهاى تاريخى وتراجم مربوط به اصفهان اثرى يافت نشد، ولكن طبق اسناد موجود قبل از سال 1280هـ ق وفات يافته است ودو مزرعه به نام موران وطهرانچى (طيرانچى ) را جهت خريد كتاب وقف نموده است .
برخى از وقفنامههاى وى به ترتيب تاريخى چنين اند :
1 ـ نسخه شماره (730) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، كتاب «ارشاد الاذهان » علاّمه حلى(ره)، كتابت سده دوازدهم ، متن وقفنامه چنين است :
اين كتاب ارشاد از جمله كتبى است كه به فرموده سركار حجة الاسلام روحى وارواح العالمين فداه از وجه منافع ملك وقفى مرحوم بهرام بيك از مزرعتين موران وطهرانچى حقير در اين سال ابتياع كردهام فى شهر ربيع المولود سنه 1280هـ ق، وبايد در هر سال ماه مبارك رمضان به نظر برسانند.
سجع مهر: «عبده الراجى اسدالله بن محمدباقر الموسوى »، «محمد حسن بن مرتضى الموسوى »، «عبده محمدحسن الموسوى ».
2 ـ نسخه شماره (972) كتابخانه دانشگاه اصفهان ، برگهايى از چاپ سنگى «شرح فوائد ضيائيه » جامى در پايان كتاب «الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية » شهيد دوم ، كتابت 1233هـ ق افزوده شده است وبر روى آن وقفنامه ثبت شده است ، متن وقفنامه آن چنين است :
وقف شده اين مجلد كتاب شرح جامى بر كافه طلبه علوم دينيه از ساكنين دارالسلطنه اصفهان از نماء موران وطيرانچى از موقوفات مرحوم بهرام بيک غفرله ، وشرط شد در هر سال ماه مبارك رمضان به نظر برسانند فى شهر شوال سنة 1283هـ ق، سجع مهر: «عبده الراجى اسدالله بن محمد باقر الموسوى ».
3 ـ نسخه شماره (41) كتابخانه حاج آقا هادى نجفى اصفهان ، كتاب «محضر الشهود» حاجى بابا قزوينى ، به خط سيّد حسن بن عبدالمجيد حسينى اصفهانى مشهور به سادات قاضى عسكر، كتابت 13 ربيع الآخر 1268هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
بسم الله تعالى ، وقف شد اين مجلد كتاب محضر الشهود رد بر يهود بر كسانى كه قابل انتفاع از آن بوده باشند، بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک غفرله از نماء مزرعتين موران وطيرانچى ، وشرط شد هر ساله در شهر رمضان المبارك به نظر برسانند، فى شهر رمضان المبارك سنة 1295هـ ق. سجع مهر: «عبده محمدجعفر بن محمدباقر الموسوى ».
4 ـ نسخه شماره (32) كتابخانه حاج آقا هادى اصفهانى ، كتاب «الانجيل » كتابت سده يازدهم هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
بسم الله، وقف شد اين مجلد كتاب انجيل بر كسانى كه طالب انتفاع از آن بوده باشند از ساكنين دارالسلطنه اصفهان ، بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيك غفرله از نماء ومنافع مزرعتين موران وطهرانچى ، وشرط شد هر ساله در شهر رمضان المبارك به نظر برسانند فى 15 شهر شعبان المعظم 1296هـ ق. سجع مهر: «عبده الراجى محمدجعفر بن محمدباقر الموسوى ».
5 ـ نسخه شماره (24) كتابخانه حاج آقا هادى نجفى اصفهانى ، كتاب «ايناس سلطان المؤمنين » سيّد محمد بن على بن حيدر موسوى عاملى مكى ، كتابت سده دوازدهم هـ ق ونزديك عصر مؤلف ، وقفنامه كتاب چنين است :
بسم الله تعالى ، وقف شد اين مجلد كتاب ايناس بر طلبه علوم دينيه از ساكنين دارالسلطنه اصفهان بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک از نماء مزرعتين موران وطيرانچى ، وشرط شد هر ساله در شهر رمضان المبارك به نظر برسانند، فى 7 شهر رجب المرجب سنة 1296هـ ق .
6 ـ نسخه شماره (970) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، جلد دوم كتاب «مسالك الافهام » شهيد دوم ، به خط عبدالله بن حسن بن على بن محفوظ حسينى مشهور به جبيلى وبنوتمام از نسل محمد بن اسماعيل بن صادق عليه السلام ، كتابت 965 و975، متن وقفنامه چنين است :
هوالواقف على الضمائر، وقف شد اين مجلد ثانى كتاب مسالك بر طلبه علوم دينيه از سكنه دارالسلطنه اصفهان بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک غفرله از منافع دو مزرعه موران وطهرانچى ، وشرط ]شد[ هر ساله در شهر رمضان المبارك به نظر برسانند، فى شهر ذى الحجة الحرام سنة 1297هـ ق .
در بالاى همين برگ اين يادداشت نيز آمده است :
اين از جمله كتبى است كه از جناب آخوند ملا على ميرزا خريد شده به جهت وقف از نماء موران وطهرانچى فى شهر جمادى الثانيه سنة 1297 هـ ق.
7 ـ نسخه شماره (944) كتابخانه مدرسه صدر بازار اصفهان ، كتاب «شرح مفاتيح الشرائع » آقا محمدهادى بن مرتضى كاشانى ، به خط محمد رضى به سال 1229هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
هوالواقف ، وقف شد اين مجلد اول شرح آقا هادى بر مفاتيح فيض رحمة الله عليه بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک از نماء مزرعتين موران وطهرانچى ، وشرط شد هر ساله در شهر رمضان به نظر متولى برسانند، وبر كافه طلاب علوم دينيه از ساكنين دارالسلطنه اصفهان وقف شد فى شهر محرم سنة 1303هـ ق .
8 ـ نسخه شماره (119) كتابخانه حاج آقا هادى نجفى اصفهانى ، كتابى در پزشكى كتابت سده سيزدهم هـ ق، وقفنامه آن چنين است :
بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک از نماء مزرعتين موران وطهرانچى وقف شد بر طلاب علوم دينيه اصفهان ، وشرط شد در شهر رمضان به نظر برسانند فى 10 شعبان سنة 1305هـ ق، سجع مهر: «عبده محمدجعفر بن محمدباقر الموسوى » .
9 ـ نسخه شماره (205) كتابخانه حاج آقا هادى نجفى اصفهانى ، كتاب «فهرس تهذيب الأحكام » به خط سيّد محمد بن مير حمزه حسنى خراسانى ، كتابت شعبان 1254هـ ق، متن وقفنامه آن چنين است :
بر حسب وصيت مرحوم بهرام بيک طاب ثراه از نماء مزرعتين وقف شد بر كافه طلاب علوم دينيه اصفهان ، وشرط شد همه ساله در شهر رمضان به نظر برسانند، فى شهر رمضان سنة 1313هـ ق. سجع مهر: «عبده الراجى محمدجعفر بن محمدباقر الموسوى » .
10 ـ نسخه شماره (209) كتابخانه ابن مسكويه (فرهنگ وهنر) اصفهان ، كتاب «شرح الكافى » حويزى ، متن وقفنامه چنين است :
بر حسب وصيت مرحوم مبرور بهرام بيك از نماء مزرعتين موران وطهرانچى وقف شد بر كافه طلاب علوم دينيه ، وشرط شد هر ساله در شهر رمضان به نظر متولى برسانند واذن مجدد حاصل نمايند، وجرت الصيغة ، تحريرآ في شهر رمضان سنة 1313هـ ق.

 

ج: موقوفات حاج محمد بن على محمودآبادى

 

حاج محمد بن على محمودآبادى يزدى در سده سيزدهم بخشى از در آمد آب واملاك موقوفه خود در روستاى محمودآباد يزد را جهت استنساخ وخريد كتاب اختصاص داده است . نسخه هاى زير از موقوفات وى به دست آمد :
1 ـ نسخه شماره (434) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «كفاية المقتصد» محقق سبزوارى ، كتابت چهارم رجب 1137هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
بسم الله الواقف الموفق
وقف مؤبّد وحبس مخلّد صحيح معتبر شرعى نمودم اقل العلماء والسادات والحاج محمدحسين بن المرحوم الحاج مير عبدالرحيم يزدى محمودآبادى اين مجلد كتاب مستطاب كفايه را مع چند مجلد كتب مفصله ديگر در احاديث وفقه استدلالى بر طلاب علوم دينيه وفقهاء اثنا عشريه قربة إلى الله تعالى وطلبآ لمرضاته از بابت مال الاجاره موقوفات مرحمت وغفران مآب حاج محمد بن المرحوم حاج على من القرية ، مقرّر آنكه طلاب زياده از قدر احتياج در نزد خود نگاه ندارند وقبض بسپارند وهر شش ماه كامل به نظر متولى يا نائب خاص او برسانند واحتياج واقف مقدم است بر غير، وتوليت آن مادام الحياة به نفس خود مفوض نمودم وبعد به اولاد نسلا بعد نسل وبطنآ بعد بطن ، وصيغه شرعيه جارى نمودم وبه تصرّف وقف دادم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه )، تحريرآ فى شهر جمادى الثانية سنة 1248هـ ق .
2 ـ نسخه شماره (427) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «كفاية المقتصد» محقق سبزوارى ، كتابت محرم 1133هـ ق، متن وقفنامه كتاب چنين است :
بسم الله الواقف تعالى
وقف مؤبّد وحبس مخلّد صحيح شرعى نمودم اقل العلماء والسادات والحاج محمدحسين بن المرحوم الحاج مير عبدالرحيم اليزدى المحمودآبادى از بابت مال الاجاره موقوفات مرحوم مغفور حاج محمد بن المرحوم حاج على محمودآبادى قربة إلى الله تعالى وطلبآ لمرضاته اين مجلد كتاب مستطاب كفايه سبزوارى را مع چند مجلد كتب مفصله ديگر را بر طلاب علوم دينيه وفقهاء اثنا عشريه كه از آنها منتفع شوند وواقف ومتولى را به دعاء خير ياد وشاد فرمايند، مقرّر آنكه احتياج واقف مقدم بوده باشد بر غير، وهر كس بگيرد قبض بسپارد وهر شش ماه به نظر متولى يا نائب خاص او برسانند وزياده از قدر احتياج نزد خود نگاه ندارند. وتوليت آن را مفوض نمودم به نفس خود مادام العمر وبعد به اولاد نسلا بعد نسل وبطنآ بعد بطن ، وصيغه شرعيه جارى نمودم وبه تصرف وقف دادم ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه ) تحريرآ فى شهر جمادى الثانية سنة 1248هـ ق.
3 ـ نسخه شماره (320) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «مسالك الافهام » شهيد دوم ، به خط محسن بن جمعه بن على زبيدى نجفى ، كتابت سال 1003 و1004هـ ق در نجف اشرف ، متن وقفنامه كتاب چنين است :
بسم الله خير الأسماء
وقف مؤبد وحبس مخلّد نمودم اقل السادات محمدحسين يزدى محمودآبادى قربة الى الله اين مجلد را با چند مجلد ديگر بر طلبه علوم دينيه از بابت منافع مياه واملاك موقوفه مرحمت شان حاجى محمد ولد مرحوم حاج على من القرية ، وتوليت كتب موقوفه مفوض است به كمترين وبعد به اولاد حقير نسلا بعد نسل ، واگر به غير داده شود قبض بسپارند وزياد از احتياج نزد خود نگاه ندارند ورأس هر شش ماه به نظر متولى برسانند، وصيغه وقف جارى گرديد وبه تصرف وقف داده شد ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه ) حرّر فى 9 شهر جمادى الاولى سنة 1251هـ ق .
4 ـ نسخه شماره (307) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «مسالك الافهام » شهيد دوم ، كتابت سال 1262هـ ق، وقفنامه كتاب چنين است :
بسم الله تعالى شأنه العزيز
وقف مؤبّد وحبس مخلّد نمودم اقل السادات محمدحسين يزدى محمودآبادى قربة الى الله اين مجلّد كتاب را با چند مجلد ديگر از كتب فقه استدلالى واحاديث بر طلبه علوم دينيه ، وتوليت آن مفوض است به خود واقف وبعد به اولاد او نسلا بعد نسل ، واحتياج متولى مقدم است بر غير، واگر به غير داده شود قبض بسپارند ورأس هر شش ماه به نظر متولى برسانند وزياده از احتياج نزد خود نگاه ندارند، ووقف بودن كتب مزبوره از بابت منافع مياه واملاك موقوفه مرحمت شان حاج محمد ولد مرحوم حاج على من القرية ميباشد، وجرى الصيغة على النحو المزبور ووقع الاقباض ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه ) وحرّر فى 9 شهر جمادى الاولى سنة 1251هـ ق. سجع مهر: «الواثق بالله الغنى محمدحسين الحسينى » (ش 27).
5 ـ نسخه شماره (556) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «الاستبصار» شيخ طوسى ، كتابت اسماعيل بن قطب الدين بسطامى ، به سال 1101 در مشهد رضوى ، متن وقفنامه كتاب چنين است :
بسم الله الواقف على السرائر
وقف مؤبّد وحبس مخلّد صحيح شرعى نمودم اقل السادات والحاج محمدحسين بن المرحوم المبرور المغفور الحاج مير عبدالرحيم محمودآبادى از بابت منافع مياه واملاك موقوفه معلومه مفصله در وقف نامچه عليحده كه واقف آن مرحمت وغفران پناه رضوان آرامگاه خير الحاج حاجى محمد خلف مرحوم حاجى على من القرية است قربة إلى الله وطلبآ لمرضاته اين مجلد كتاب را با چند مجلد ديگر از كتب احاديث وكتب استدلالى فقهى بر طلاب علوم دينيه وفقهاى اثنا عشريه ، وتوليت آن مفوض است به خود واقف وبعد با اولاد واقف نسلا بعد نسل وعقبآ بعد عقب إلى أن يرث الله الأرض ومنّ عليها، واحتياج واقف مقدم است بر غير وچنانچه به غير داده شود قبض از او بگيرند وزياده از شش ماه در نزد خود نگاه ندارند ودر رأس هر شش ماه به نظر متولى برسانند، ومصرف وقف داده شد بعد از اجراى صيغه بشرط أن لا يبدل ولا يغير ( فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه على الذين يبدلونه ) تحريرآ فى شهر رمضان المبارك سنه 1262هـ ق.

 

د: موقوفات حاج رمضان كرمانى

 

حاج رمضان كرمانى ظاهرآ در يزد ونواحى آن ميزيسته وبخشى از املاك خود را جهت خريد كتاب وقف نموده است ، دو وقفنامه از وى به دست آمد بدين عناوين :
1 ـ نسخه شماره (305) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «شرح المختصر النافع الصغير» سيد على طباطبائى ، به خط سيّد اسماعيل بن مير هادى بيرجندى قائنى ، كتابت سال 1204هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
بسم الله الرحمن الرحيم
از ربع منافع رقبات موقوفه ثلثى مرحمت شان فردوس مكان خير الحاج والعمار عمدة التجار حاج رمضان كرمانى خريده شده به ثمن مبلغ دوازده تومان نقد رايج خزانه عامره از قرار ريال سلطانى عددى 28 نخود فى يكهزار دينار، حرر فى 22 شهر جمادى الثانيه 1269هـ ق. سجع مهر: «العبد القاصر محمدباقر».
2 ـ نسخه شماره (865) كتابخانه سريزدى يزد، كتابت «تهذيب الاحكام » كتابت سده يازدهم هـ ق، متن وقفنامه چنين است :
دو جلد اول تهذيب شيخ طوسى أعلى الله مقامه خريده شد از ربع منافع رقبات ثلثى موقوفه مرحمت شان كهف الحاج حاج رمضان كرمانى .. عدد.. 28 نخود فى ...

 

هـ: موقوفه ميرزا محمد طبسى

ميرزا محمد مشهور به طبسى در آمد اجاره دكان شورمالى خود در روستاى سريزد را وقف خريد كتاب نموده است ، نسخهاى از اين وقفنامه به دست آمد بدين عنوان :
نسخه شماره (378) كتابخانه سريزدى يزد، كتاب «حيات القلوب » علامه مجلسى ، كتابت سده سيزدهم ، متن وقفنامه چنين است :
وقف مؤبّد وحبس مخلّد گرديد اين مجلد دوم از كتاب «حيوة القلوب » از بابت مال الاجاره حانوت شورمالى در قريه سريزد كه مرحمت شان خير الحاج حاجى الحرمين الشريفين حاجى ميرزا محمد شهير بطبسى حبس نمودهاند الى مدت معينى منافع آن را قرآن وكتاب ابتياع نموده وقف بر اولاد آن مرحمت شان نمايند بر اولاد آن مرحمت شان كه تلاوت وقرائت ومطالعه نمايند وثواب آن را به روح واقف ووالدين واخوان واقف ... نمايند، ونزد هر يك از اولاد كه باشد چنانچه محتاج به مرمت وصحافى باشد مرمت وصحافى را بر انتفاع مقدم دارند، وقفآ صحيحآ شرعيآ وكان ذلك فى شهر رمضان المبارك سنة 1273هـ ق .
در پايان تذكر اين نكته بايسته است كه در فهارس نسخههاى خطى بعضآ به برخى از وقفنامههاى مذكور اشاره شده است ولى چون تصويرى از وقفنامه در دسترس نبود از ذكر آن خوددارى شد. اين بحث گسترش وجستجوى فراوان ميطلبد وبدين اندازه بسنده شد، والله الموفق وهو خير معين .
منبع:فصلنامه وقف ميراث جاويدان ش 74

 
حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلّم : إنَّ العبدَ لَيَرفَعُ يَدَهُ إلى اللّه ومَطعَمُهُ حَرامٌ ، فكيفَ يُستَجابُ لَهُ وهذا حالُهُ ؟! همانا بنده دستش را (براى دعا) به درگاه خدا بالا مىبرد در حالى كه خوراكش حرام است ؛ با چنين حالى ، چگونه دعايش مستجاب شود ؟. إرشاد القلوب : 149 منتخب ميزان الحكمة : 196
You are here:   خانه مقالات

GNU/GPL